✨
#قصص_قرآنی
✨
#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨
#قسمت_بیست_و_هفتم
👈آشوب سامرى منافق، در غياب موسى عليه السلام
🌴گفتيم حضرت موسى عليه السلام اكنون كه از دست فرعونيان نجات يافته، مى خواهد براى ملت بنى اسرائيل، حكومت تشكيل دهد و هر حكومتى نياز به قانون دارد. او با گروهى از برجستگان بنى اسرائيل به كوه طور رفت، تا الواح تورات را از درگاه خدا بگيرد، تا همان كتاب آسمانى، قانون اساسى مردم گردد.
🌴نخست طبق وعده خدا، به بنى اسرائيل فرمود: من سى روز از ميان شما غايب هستم، جانشين من برادرم هارون است. در پرتو راهنمايى او به زندگى ادامه دهيد تا من باز گردم.
🌴موسى عليه السلام به كوه طور رفت و به مناجات و عبادت پرداخت سى شبانه روز به پايان رسيد، خداوند ده روز ديگر را به آن افزود و مجموع آن چهل روز گرديد.
🌴از آن جا كه در آغاز هر انقلابى، حوادثى انحرافى رخ مى دهد، و خود انقلاب كرده ها، گاهى حزب و گروه خاصى را به دور خود جمع مى كنند، قوم موسى عليه السلام نيز از اين انحراف مصون نماندند. موسى بن ظفر كه بعداً به نام سامرى معروف شد، از بنى اسرائيل بود (او همان كسى است كه در ماجراى درگيرى او با قبطى، موسى به كمك او شتافت و قبطى را كشت) سامر با اين كه سابقه انقلابى داشت، و از ياران موسى عليه السلام بود، پس از پيروزى موسى عليه السلام جزء منافقين گرديد، و در غياب موسى عليه السلام، از زمين هاى كه در ميان بنى اسرائيل وجود داشت سوءاستفاده كرده و از طلاهاى فرعونيان، كه جمع شده بود، با زيركى خاصى مجسمه گوساله اى درست كرد، و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.
🌴بر اثر وزش باد از سوراخ هاى بدن اين مجسمه صدايى همچون صداى گوساله بيرون آمد و به اين ترتيب اكثريت قاطع جاهلان بنى اسرائيل، از راه توحيد خارج شده و گوساله پرست شدند.
🌴هارون هر چه قوم را نصيحت كرد، و آنها را در گوساله پرستى برحذر داشت، به سخنش اعتنا نكردند، حتى با جوسازى ها و هياهوى خود نزديك بود او را بكشند.
✍ادامه دارد...
🆔✨
@noor133Qoran