یحیی از شیطان سؤال کرد که آیا توانسته ای مرا تاکنون فریب دهی، شیظان در جواب به وی گفت:خیر! ولی یکی از خصوصیات تو که پرخوری است را دوست دارم؛ چون در بعضی از مواقع، مانع از به جا آوردن نمازت بدرستی میشود. یحیی پس از شنیدن این حرف شیطان گفت:با خداوند از این پس عهد میبندم که هرگز پرخوری نکنم تا هنگامی که او را ملاقات کنم، ابلیس هم گفت:عهد من با خداوند اینست که تا زمان ملاقات او هرگز مؤمنی را نصیحت نکنم، سپس خارج شد و دیگر یحیی را ملاقات نکرد. شهادت حضرت یحیی(ع) پادشاهی هوس باز در بیت المقدس بود که« هیرودیس»( یا هردوش) نام داشت و به فرمانروایی در آن جا از طرف قیاصرهروم می پرداخت. هیرودیا، نام دختر برادرش بهنام بود. هیرودیس، بعد از مرگ فیلبوس با همسر برادرش ازدواج كرد. شاه هوس باز به نام هیرودیس، عاشق هیرودیا شد، به حدی كه زیبایی هیرودیا او را در گرو عشق آتشینش قرار داده بود. به این ترتیب قصد ازدواج با او را داشت كه برادر زاده و دختر همسرش بود. حضرت یحیی( ع) از این خبر مطلع شد و با صراحت گفت كه این ازدواج، حرام و برخلاف دستورات تورات می باشد. در تمام شهر، سر و صدای این فتوا پیچید و آن دختر( هیرودیا) باخبر شد و از یحیی( ع) متنفر شد، به این خاطر كه از نظر هیرودیا او بزرگ ترين مانع بر سر راه هوسهایش بود؛ از این رو تصمیم گرفت تا انتقام خود را در یك فرصت مناسب از او بگیرد. هیرودیا با عمویش هیرودیس، ارتباط نامشروع بیشتری برقرار کرد و زیبایی اش باعث جذب شاه هوسران به خود شد و همین امر باعث شد تا هیرودیا در شاه نفوذ كند، تا جایی که شاه به او گفت:« از من آرزوهایت را تقاضا کن كه قطعاً انجام خواهد یافت.» هیرودیا گفت:من جز سر بریده یحیی( ع)، تقاضای دیگری ندارم؛ به این خاطر که او باعث شده تا نام من و تو بر سر زبانها بیوفتد و همه مردم از ما عیب جویی کنند. مادر هیرودیا( كه همسر شاه بود) بنابر روایاتی، هیرودیا را وادار كرد كه شاه، فرمان قتل یحیی( ع) را بدهد و همین مسأله باعث شد تا به شوهرش شراب دهد و دخترش را با لباسهای پرزرق و برق و آرایش كرده در مقابل شاه بفرستد؛ سپس به او گفت:اگر شاه، نزدیکت شد؛ تنها در صورتی او را تمكین كن که سر بریده یحیی(ع) را برایت بیاورد. یحیی بن زکریا( ع) بر طبق روایاتی در سال روز جشن تولد هیرودیس در محراب مسجد بیت المقدس، عبادت میکرد. مأموران جلاد در نزد او حاضر شدند و بعد از دستگیر حضرت یحیی( ع)، او را به مجلس شاه بردند. شاه در همان جا فرمان داد تا سر حضرت یحیی( ع) را ببرند و در میان طشت طلا قرار دهند و در زمانی كه هیرودیا در مقابل هوسهای شاه، تسلیم شد سر بریده یحیی( ع) صحبت کرد و به نهی از منكر پرداخت و خطاب به شاه فرمود:« یا هذا اِتَّقِ اللهِ لا یحِل لكُ هذه؛ آی شخص از خدا بترس این زن بر تو حرام است.» سرانجام حضرت یحیی( ع) شهید شد. مقام و محل دفن حضرت یحیی مزار حضرت یحیی در مسجد جامع اموی دمشق واقع شده است؛ به این صورت که در این مسجد، بدن یحیی را دفن کرده اند و در مسجدی در محله زَبدانی دمشق، سرش را به خاک سپرده اند. عقیده و باور بعضی از مسلمانان و مسیحیان، بنابر گزارشی دیگر اینست که در مسجدی در شمال بیت المقدس در ناحیه« سَباستِیه» که به نام شومِرون توسط یهودیان آن جا شناخته میشود؛ سر یحیای پیامبر، دفن شده است و مسیحیان نیز کلیسایی به نام« یحیای تعمید دهنده» برای پاسداشت حضرت یحیی، در جوار این مسجد ساخته اند.