اصلا نا امیدی برای او معنایی ندارد بدن‌اش پر از ترکش شده است اصلا بهتر است بگویم او ترکشی است که بین آن گوشت و پوست روییده است. ولی او از پایداری دست برنمی‌دارد. حتی قسمتی از محکم‌ترین قسمت بدنش که جمجمه‌اش باشد را از دست داده است و مجبور شده است آن قسمت را با جمجمه مصنوعی جبران کند، ولی جمجمه امید و ایستادگی‌اش هیچوقت صدمه نمی‌بیند. تازگی کاشف به‌عمل آمده است که در فلان عملیات شیمیایی شده بود ولی صدایش را درنیاورده است، ولی سرفه های بی امانش کاشف هر سرّی است. در آخرین دیدارش با پزشک پزشک می‌گوید دچار بیماری خونی شده است و بهیچ وجه صلاح نیست ازدواج کند و بچه‌دار شود. اما چیزی که پزشک اندازه‌گیری و پیش‌بینی کرده است تماماً مربوط به قواعد مادی و دودوتا چهارتای دنیایی است، اما قواعد او قواعد دیگری‌ست. او تمام وجودش تمام زندگی اش سرشار از خداست، سر شار از امید است، غیرممکن در آن راهی ندارد. بعد از ازدواج خدا به او نوردیده‌ای می‌دهد، نوردیده‌ای از جنس دختر، سوگلی بابا سرتان دردنیاورم، تلفن خانه به صدا درمی‌آید مادر خانواده گوشی را برمی‌دارد، مقداری هیجان زده است، در پوست خود نمی‌گنجد. ماجرا چیست؟ از سازمان سنجش تماس گرفته اند، فاطمه‌اش رتبه یک کنکور انسانی شده است، رتبه یکی خالص و بدون استفاده از سهمیه جانبازی و فداکاری پدر شاید با خودشان گفته اند: مگر ما برای این نظام و انقلاب کاری کرده‌ایم که حالا از سهمیه استفاده کنیم‌؟ مگر خون‌مان از بقیه رنگین تر است؟ مگر ژن ما فرقی با دیگران دارد؟ و... خیلی دوست دارم در این دوره از زمان که ناامیدی از همه جا فوران می‌کند کمی از امیدش را به ما بدهد تا نمیریم فکر کنم اگر از او نصیحتی بخواهیم به ما بگوید: هر روز ما در جنگیم. یک روز جنگ نظامی، یک روز جنگ سیاسی، یک روز جنگ اقتصادی و یک روز هم جنگ با هوای نفس که از همه جنگ ها بزرگ‌تر و سخت‌تر است و چیزی جز مقاومت، ایستادگی و امید به رحمت خدا چیز دیگری نمی‌تواند نجاتمان بدهد. مواظب باشیم جمجمه صبر و امیدمان در جنگ‌ اقتصادی آسیبی نبیند همه چیز قطعا درست خواهد شد. خدایی داریم که هنوز زنده است و خدایی می‌کند...... ✍ نویسنده: حسین دارابی @HoseinDarabi 👈