ما چهار گروه احساس داریم: شادی، غم، ترس و خشم. همه ی احساس ها خوب هستند. احساس اصلی انسان، شادی است. شادی حاصل صراط المستقیم و رشد است. تا زمانی که در مسیر درست قرار داریم شاد هستیم. ما به دنیا آمده ایم که رشد کنیم پس به دنیا آمده ایم که شاد زندگی کنیم. سه احساس دیگر آمده اند تا به ما اعلام خطر کنند و هشدار دهند که "مواظب باش در مسیر شادی نیستی" برگرد به مسیر و برگرد به شادی.
زمانی که در ذهن فعال باشیم، احساسات در کنترل ما خواهند بود. زمانی که در ذهن منفعل باشیم، ما در اختیار و کنترل احساسات و تفسیرها خواهیم بود. احساسات بد نیستند بلکه بسیار خوب هستند. خشم هنگامی که در جهت خواسته ها و انتظاراتمان به مانع برخوریم، بروز می کند. اگر خشم نداشته باشیم نمی توانیم در مسیر رشد حرکت کنیم چون مرتب مانع جلوی راه ما می آید و مرتب خشم می آید که به ما کمک کند تا از موانع عبور کنیم.
زمانی که به یک جوب میرسید که بلند است و نمی توانید از آن بپرید، چه کار می کنید؟ حاضرین: دورخیز می کنیم و باسرعت می پریم. استاد: می افتید وسط جوب حالا چه کار می کنید؟ دوباره بلند می شوید و می خواهید دوباره بپرید؟ به ا ین میگن لجبازی.
حالت صحیح این است که بگردید دنبال یک پل که به راحتی بتوانید از روی آن عبور کنید؛ آن چیزی که باعث می شود که به دنبال پل بگردید، خشم است. اگر خشم نبود، جوب را که می دید برمی گشتید و از ادامه ی راه منصرف می شدید. خشم ما را به حرکت وا می دارد و ما را مجبور به پیدا کردن راهکار می کند. فقط مشکل در این است که کسی همه ی زندگی را مانع ببیند مثل درک مقصر و مظلوم که خشم بالایی دارند و همه چیز را مانع می بینند.
چرا وقتی فرزندتان درس نمی خواند عصبانی می شوید؟
حاضرین: مانع پیشرفتش می شود. استاد: خوب به شما چه ربطی داره؟ شما چرا عصبانی می شوید، یکی دیگه درس نمی خونه شما عصبانی می شوید؟
حاضرین: کلی هزینه کردیم.
استاد: خوب باید هزینه کنید البته به خاطر هزینه دچار غم می شوید چون پول از دست داده اید.
حاضرین: می ترسیم آدم حسابی نشه.
استاد: بالاخره یک چیزی میشه دیگه و اگر می ترسید باید بترسید چرا خشمگین می شوید؟ ما وقتی در مقابل مانع قرار می گیریم خشم سراغمان می آید.
حاضرین: خودمون زیر سؤال می رویم.
استاد: بله درسته؛ بین من و کودک ایده آل من مانع ایجاد شد، درس نخوندن تو نمی ذاره من به کودک ایده آلم برسم. عصبانی میشم تا تو را وادار کنم که درس بخونی تا من صاحب بچه ی درسخوانی باشم و بین من و خواسته ام مانع ایجاد نشود.
در مورد ترس هم همین طور، ترس در خطر است. کسانی که ترس زیادی دارند بسیار آدم های برنامه ریز و محافظه کاری هستند، همه ی اطراف را کنترل می کنند که یک موقع خطری تهدیدشان نکند. پس ترس هم خوب است حتی ترس از مرگ هم خوب است چون باعث می شود آدم مراقبت و برنامه ریزی کند اما وقتی از یک حدی گذشت دیگر ترسویی می شود.
غم در فقدان است. می دانید اگر غم نبود چه می شد؟ دیگر نمی توانستیم شاد باشیم چون دیگر هیچ چیز برایمان ارزش نداشت؛ سپاسگزار و قدرشناس نبودیم. حق شناسی و قدرشناسی و سپاسگزاری به خاطر وجود غم است. (ادامه دارد...)
#احساس {قسمت11}
[مباحث کودک متعادل]
@nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده