یک کتاب خیلی خوب در این جا معرفی می کنم به نام «ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی»، نوشته مارشال روزنبرگ، انتشارات اختران. ما تفاوت تفسیر و احساس را نمی دانیم. تفسیر فکر است ولی پردازش، تفکر است. در ذهن فعال ما تفکر می کنیم ولی در ذهن منفعل فقط فکر می کنیم. تمام احساس های ناخوشایندی که داریم را به صورت فکر بایگانی کرده ایم. یکی از حاضرین: یعنی هیچ خاطره ی بدی را نباید نگه داریم؟ استاد: ما اصلاً خاطره ی بد و مثبت و منفی نداریم، هرچه بود تمام شد گذشت. اگر زندگی را حرکت و رشد ببینیم و آن را به حرکت در اتومبیل تشبیه کنیم، وقتی در اتومبیل در حال حرکت هستیم کجا را نگاه می کنیم؟ مسلم است که جلو و روبه رو را نگاه می کنیم و لحظه به لحظه از مناظر اطراف لذت می بریم. حالا بیاییم و به یک منظره پشت سر بچسبیم و دائم به پشت نگاه کنیم. اگر احساس را نشناسیم اجازه نمی دهد که در لحظه زندگی کنیم، ما را نگه می دارد و منجمدمان می کند. بچه ها را دیدید که چه قدر قشنگ از احساس هایشان عبور می کنند. کودک کاملاً در لحظه زندگی می کند. احساس برای این است که در لحظه زندگی کنیم. اگر در احساس ناخوشایند بمانیم درک مظلوم و مقصر تقویت می شوند، مسئولیت احساسمان را هم که به عهده نمی گیریم و دائم شکایت می کنیم و در آخر خود را قربانی شرایط می کنیم و تسلیم می شویم. یک بیمار صعب العلاج یک قربانی است که تسلیم شده است. هنوز راجع به احساس حرف داریم. در مبحث بعد این موضوع را دنبال خواهیم کرد.    {قسمت14} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده