حال تک تک برخوردهایی را که بر شمردید بررسی می کنیم تا ببینید که وقتی این رفتار را با کودک می کنید چه اتفاقی در ذهن کودک می افتد: -در مورد اول، کودک دچار غم شده وقتی از او سؤال می کنیم یعنی برخورد منطقی و کودک عصبی می شود. -در مورد من هم بچه بودم .... وقتی خیلی تکرار شود این ابهام برای کودک پیش می آید که چرا هر بلائی سر من می آید، تو بچگی سر بابا و مامان هم آمده! -اشکالی نداره، این برخورد توهین به احساس است. -یکی دیگه برات می خرم، این مفهوم را می دهد که احساست را معامله کن؛ ما پول داریم و با پول همه چیز را می توان خرید.ما هم در این حالت می خواهیم احساس کودک را بخریم. یعنی احساس را رها کن و پول را جایگزین آن کن. این دقیقاً حالتی است که در حال حاضر در جامعه ی ما یک معضل است، «میدونی من تو رو چقدر دوست دارم؟ اندازه ی ماشینی که در پارکینگ است». یکی دیگه برات میخرم یعنی ول کن غمگین نباش و ما تمام مدت می خواهیم که غم کودک را به هر وسیله ای که شده از او بگیریم. -درمانده و مستأصل می شویم، چون خودمان هم نمی دانیم که با احساساتمان باید چه کار کنیم و اصلاً در این زمینه مهارت نداریم و با این مقوله آشنا نیستیم. -سرزنش کردن (خودت کشتیش، چی کارش کردی)، با این رفتار به کودک احساس گناه می دهیم؛ یعنی تو مسبب همه ی این مسائل هستی. -بی عرضه دیدی نتونستی، با این رفتار به کودک احساس ناتوانی می دهیم و درک مقصر او را بالا می بریم. -شاید نمرده، وقتی این حرف را می زنیم یعنی کودک را فریب می دهیم و او را وارد عرصه ی دروغ می کنیم. -توضیح فلسفه ی مرگ، برخورد منطقی که هیچ دردی را دوا نمی کند. به احساس کودک باید احترام بگذاریم، چه خوب و چه بد باید به احساسات کودک احترام گذاشت تا کودک یاد بگیرد که به احساسات خودش احترام بگذارد. مشکل ما بزرگترها این است که به احساساتمان احترام نمی گذاریم و آن ها را به خوب و بد تقسیم می کنیم و این طور تعبیر می کنیم که اگر احساس بد دارم پس آدم بدی هستم و اگر احساس خوب دارم، آدم خوبی هستم؛ پس باید دائم نشان بدهم که من چه قدر شاد و شنگولم، اصلاًغم و غصه ندارم و خشم هایم را در خودم می ریزم تا کسی نفهمد و همه قضاوت کنند که این آقا یا خانم چه قدر آرام و خوب است! چون به احساست ما احترام گذاشته نشده. احساس ها خوب و بد ندارند و همه محترم هستند. (ادامه دارد...) {قسمت21} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده