مسئله ی بعد شکست است. انسان ممکن است در کارش به نتیجه نرسد. وقتی که ما نتیجه مدار هستیم و به نتایج فقط فکر می کنیم، اگر به نتیجه ی مطلوب خود نرسیم، برایمان شکست می شود. بحث پیروزی و شکست یک بازی ذهن است و هیچ ارزشی ندارد. بارها مثال ادیسون را زده ام که حدود صد بار آزمایش لامپ را انجام داد ولی نشد، بهش گفتند خسته نشدی این قدر شکست خوردی؟ جواب داد من شکست نخوردم بلکه صد روش پیدا کردم که با آن ها نمی توان لامپ را روشن کرد. اشتباه ابزار رشد است. ما شکست نداریم بلکه تجربه داریم. ما روشها و راه هایی را تجربه می کنیم که به آن هدف مطلوبی که می خواهیم برسیم، نرسیدیم. باز هم داستانی از ادیسون برایتان تعریف می کنم که ببینید وقتی یک انسان خلاق به اصل خود معتقد و ایمان داشته باشد چه روح با عظمتی پیدا میکند و اصلاً ربطی به دین و مذهب هم ندارد. ادیسون از حاصل درآمدهایش یک کارخانه تأسیس کرد که به مبلغ اندکی آن را بیمه کرد و بعد از چند سال بیمه را هم تمدید نکرد. این داستان از طرف پسرش نقل می شود که یک روز به او خبر دادند که کارخانه ی پدرت آتش گرفته، گفت سریع خودم را رساندم و دیدم شعله های آتش تا آسمان رفته و آتش نشانی هم توان خاموش کردن آن را ندارد، با نگرانی دنبال پدرم گشتم دیدم که روی یک صندلی نشسته و از دور به شعله ها نگاه می کند، بغض گلویم را گرفت و رفت سمت پدر و دستم روی شانه اش گذاشتم، تا من را دید گفت: تویی بدو برو مادرت را بیاور ببین چه شعله های زیبایی درست شده او دیدن شعله ی آتش را خیلی دوست دارد زود بیاورش که بعداً ممکن است همچین فرصتی پیدا نکند. عظمت روح را می بینید؟ سال بعدش ادیسون گرامافون را اختراع کرد و سال بعدش نیز فوت کرد. این خصوصیت یک انسان خلاق است. یعنی در هر لحظه خلاقیت می بیند، شعله های آتش زندگی اش را می  سوزاند ولی او در آن ها زیبایی می بیند. درسته این حالات و خصوصیات با نگاه ما خیلی فاصله دارد. (ادامه دارد...) {قسمت11} [مباحث کودک متعادل ] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده