💠 سفینه‌النجاه 🔻 آیت الله سید رضی شیرازی حفظه‌الله : بد نیست جریانی را راجع به زیارت عاشورا برایتان بگوییم که شنیدنی است. این جریان مربوط به زمانی است که من خیلی کوچک بودم، در زمان جنگ جهانی، سال ۲۱-۲۰٫ پدر ما قبل از جنگ با عائله سنگینش از نجف حرکت کرد و به مشهد رفت. در مشهد بودیم که جنگ شروع شد، زیارت کردیم و آمدیم به تهران. مرحوم پدر مردد بود که چه کند. با این اوضاعی که هست آیا به نجف برگردد یا در تهران بماند یا به قم برود؟ یکی از علمای تهران به نام آقا میرزا سیّد علی قمی با پدر ما خیلی مأنوس و رفیق بود. دید که مرحوم پدر ما خیلی مشوش و ناراحت است و نمی‌‌داند که چه کند، در تهران بماند یا به قم برود؟ ایشان به پدر ما گفت که من دوستی دارم که ارتباط با ارواح دارد، اگر می‌خواهید من یک جلسه او را دعوت کنم، او روح احضار می‌کند و ارتباط برقرار می‌کند و به سؤالات شما پاسخ می‌دهد. پدر من سؤالات زیادی در منزل نوشت و آنها را در جیبش گذاشت و احدی جز خدا از این سؤالات اطلاع نداشت. روز موعود به منزل آقا میرزا سید علی قمی رفتند. پدرم بود و ةن آقا و پسر مرحوم آقا میرزا سید علی ـ آقا میرزا صادق، که چند سال پیش فوت کردند. آن آقا آینه‌ای آورد و ذکری گفت و دایره‌ای کشید. کاتب هم پسر آقا میرزا علی ـ آقا میرزا صادق ـ بود. هر چه آن آقا می‌گفت او می‌نوشت و نوشته‌هایش هم الآن هست و موجود است. آن آقا به آینه نگاه کرد و به پدر ما گفت: سؤالات شما زیاد است و ارواح خسته می‌شوند.. پدرم از سر سالن بلند شد و به ته سالن رفت و سؤالها را از جیبش بیرون آورد و خیلی از آنها را که مهم نبود خط زد و کاغذ را بست و در جیبش گذاشت و دوباره آمد و نشست. آن آقا دوباره به آینه نگاه کرد و شروع به جواب دادن سؤالها کرد و همه سؤالها را یکی یکی جواب می‌داد،‌حتی وقتی به سؤالهای خط زده شده می‌رسید، می‌گفت: این سؤال را نخواستید. . از جمله سؤالاتی که پدرم کرده بود این بود که در چه عملی خیر دنیا و آخرت هست؟ جواب این سؤال خیلی مفصل آمد و شاید در حدود دو صفحه مرحوم آقا میرزا صادق نوشت. به طور اجمال گفته بودند: این عملی است که متأسفانه دست ما در این دنیا از آن کوتاه است و اگر می‌دانستم از این هفته تا هفته دیگر خوابمان نمی‌برد... بعد از اتمام مقدمات (که طویل هم هست) گفت: «زیارت عاشوراء». @noorefanoos