14/35 من که ز آغاز عمر با تو فقط بوده ام هر طرفی رفته ای بر تو منم بوده ام حال چقدر سخت شده بی تو اسارت روم سرت شده همرهم تنها به غارت نرم با سر و روی کبود به یاد مادر کنم هر طرفی تازیان یاد تو هی می خورَم باز همایم به سر سایه فکندی مرا باز به آوای خوش آیه بخواندی مرا در بغلت بوده ام بغل کنم این سرت می زندم دشمنت تا که نگردم وَرت ماهی دریای عشق گشته ام و می روم نیست بدن باشدش بر سوی سر می روم سیّد عرشی بیا راه ره عاشقیست هر که به این ره بوَد داندکه مولا سخیست سیّدعرشی