بسم الله الرحمن الرحیم. تقریبا پارسال همین موقع ها بود که یکی از نوجوون های نورالهدی یه گلدون با یه گل خیلی خاص و خوش رنگ و لعاب برام هدیه آورد. تا مهر ماه هر مراقبتی که نیاز بود انجام دادم تا حفظش کنم، اواسط تابستون، تقریبا هر روز چندتا غنچه ازش باز میشد، گلهای ریز قرمز و سرخ که خیلی لطیف و ناز بودن وسط برگهای خیلییی سبز جلوه ی فوق العاده ای داشت. پاییز با همه ی تلاشم نتونستم نگهش دارم، انقدر برام دوستداشتنی بود که گلدونش رو خالی نکردم، به این امید که بهار دوباره ببینمش. چند روز گذشت که دیدم جوانه های ریزی از دل خاک درومدن، گفتم علف هرزه! آوردمش تو خونه که سرما اذیتش نکنه، گاه گداری هم بهش آب میدادم، بزرگ شدن، زیاد شدن. ~ خانم! این علفه هرزه چرا آوردیش تو خونه؟! _ میدونم ولی خب جون داره، ترسیدم سرما اذیتش کنه. تا بهار چندبار خشک شد و دوباره جوونه زد، بهار که شد با گلدونای دیگه بردمش کنار باغچه، مثل گلای دیگه ازش نگهداری کردم بدون هیچ تفاوتی، امروز دیدم غنچه داره، غنچه های ریز زرد😍. دوسش دارم به اندازه ی رُز و رازقی و یاس و سوسن و بقیه ی گلای باغچه.... تو باغچه ی با ارزش این مملکت اگه حواسمون به هر جوونه ای که از دلش بیرون میاد باشه خیلی منظره ی کشورمون متفاوت میشه. 🌺🌺🌺🌺 اگه اون جوونه رو به چشم علف هرز میدیدمو ازش مراقبت نمیکردم، یقینا امروز برام گل نمیداد و نمیشد یه گلدون پر از قلب های سبز با گلهای ریز زرد🌼 💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی 🔹noorolhodaeeha.ir https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262