متن کامل فایل روز چهلم با موضوع بیداری:
✨هوالنور...✨
💚" مرده بدم زنده شدم،
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من،
دولت پاینده شدم "
🙏سلام و عرض ادب، خدمت سروران گرانقدرم.
🙏 امیدوارم دولت عشق، در زندگی شما جاری
شده باشد،
👈 و تکتک لحظاتتان، پر از عشق و سپاس و
شکرگزاری باشد.
🔹امیدوارم که رویاهایتان، بیدار شده باشد،
👈 و رویاهای شما، به عمیق ترین معارف الهی،
آذین بسته شده باشد.
🙏امیدوارم که توانسته باشید،
👈حس و حال خوب را، برای روزها و ساعاتها در وجود خودتان حفظ کنید.
🙏به چهلمین روز چله ی شهد و شکر خوش آمدید.✨
🔹چله، آداب گرانبهای پیشینیان ما بود،
👈که توانستیم با هم به پایان برسانیم.
💞به همه ی شما تبریک میگویم،😍
🙏 و از شما میخواهم، امروز را جشن بگیرید.
👈 بابت اینکه توانستید،
👈یک چله، مناسکی را ادامه بدهید.
☘البته انسانی که توانسته است،
👈چهل روز خالصانه، در برابر پروردگار عالمیان،
خودش را نشان بدهد،
👈 و حتی اگر موفق نشده، این چهل روز را به
طور کامل، رعایت کند،
👈 و همهی آداب اخلاقی و انسانی را در وجود
خودش حفظ کند
☘ اما همین که توانسته است، امتداد بدهد،
👈 و بر سر یک پیمانی بایستد،
👈 و آن پیمان را به انتها برساند،
👈 و حداقل، اشتیاق ظهور روح الهی را، درون
وجود خودش نمایش دهد،
💞 بلا استثنا ارتقا مداری پیدا خواهد کرد.
☘یعنی ما کاری برای انجام دادن نداریم،
👈 چون هنری نداریم که انجام دهیم،
👈 و فیض الهی است که سبب ارتقا ما میشود،
👈 و خودمان را به فیض الهی وصل میکنیم.
🙏 و از پروردگار عالمیان طلب میکنیم،
👈که شکر گزاری ما را لحظه به لحظه،
👈در تک تک سلولها،
👈در خواب و بیداری و در تمامی حالات،
👈 در وجود ما حفظ کند.
🔹چهلمین روز چله، روزگار بیدار شدن ما است.
👈 روزگار زنده شدن ما است.
☘ البته که ما همه به ظاهر، زنده هستیم.
👈اما در باطن، مردگانی متحرک.
💞 و زمانی که دلهای ما به نور حق، زنده شود،
👈از آن زمان، ما زنده میشویم.
☘پس زیستن ما، دلیل بر زنده بودن ما نیست.
👈 زنده بودن ما، از زمانی آغاز میشود،
👈که ما آگاه شویم و هر چه آگاه تر شویم،
👈بیدارتر و زندهتر میشویم.
🔹علم و حکمت الهی، روشن کننده قلب است،
👈 و قلب را بیدار میکند،
👈 و از انسان موجودی پدید میآورد که نه
زمینی است و نه آسمانی.
☘ یعنی میتواند هم در زمین زندگی کند،
👈 و هم، ملکوت آسمان ها را درک کند.
👈 و این میشود: " انسان زنده "
👈و هر روز در راستای زنده بودن خودش،
بیشتر تلاش می کند.
☘خیلی از ما فکر میکنیم زندگی خوبی داریم و
شرایط خوبی است.
🔹 اما حقیقت این است که،
👈 تا زمانی که وصل نباشیم،
👈 و حس و حال معنوی نداشته باشیم،
👈 زنده نیستیم.
💚جناب " مولانا "، در دفتر دوم مثنوی،
داستانی از حضرت عیسی نقل می کند.
داستان را برایتان میخوانم:
💚" گشت با عیسی یکی ابله، رفیق
استخوانها دیده در حفره عمیق
گفت: ای همراه آن، نام سنی
که بدان مرده، تو زنده می کنی."
☘یک آدم ابلهی، کنار حضرت عیسی بود،
که دید ایشان، مرده ها را زنده می کند.
گفت: تو با آن نام سنی ( یعنی آن نام برتر،
بالاتر یا اسم اعظم )
که بلد هستی و مرده ها را زنده میکنی،
لطفا آن اسم اعظم را به من بگو،
تا من هم به این استخوانها جان ببخشم،
و آن ها را زنده کنم.
💚 "مر مرا آموز، تا احسان کنم
استخوان ها را بدان با جان کنم
گفت: خاموش کن، که آن کار تو نیست
لایق انفاس و گفتار تو نیست
کان نفس خواهد، ز باران پاکتر
وز فرشته در روش درّاک تر "
☘می گوید: تو نمیتوانی از اسم اعظم استفاده کنی،
👈چون تو باید نفست پاک شده باشد،
👈 و مثل فرشتهها به پاکی رسیده باشی.
💚 "عمرها بایست، تا دَم پاک شد
تا امینِ مخزن الافلاک شد
خود گرفتی، این عصا در دست راست
دست را، دستان موسی از کجاست
گفت: اگر من نیستم اسرار خوان
هم تو بر خوان، نام را بر استخوان "
☘گفت: خب تو بیا بر این استخوانها،
یعنی مردگانی که بودند، یکی یکی،
اسم اعظم را بخوان تا آنها زنده شوند.
☘ پس یک ابلهی است که فکر میکند،
میتواند انسان ها را زنده کند و به دنبال
زنده کردن انسانها است.
☘اول میگوید: بگو تا خودم بگویم.
بعد میگوید: ای حضرت عیسی تو که این فن
را بلدی، تو بیا مردگان را زنده کن.
💚" گفت عیسی یا رب این اسرار چیست؟
میل این ابله در این بیگار چیست؟
چون غم خود نیست، این بیمار را؟
چون غم جان نیست، این مردار را؟
مُردهی خود را، رها کرده ست او
مُرده ی بیگانه را، جوید رفو..."