☘در کشور اندونزی که به آن می‌گویند(thousand Islands) کشور هزار جزیره کشوری است با بیش‌از هزار جزیره که معمولاً جزایر با همدیگر ارتباط چندانی ندارند 👈چون قبایل مختلف در جزایر خودشان با امکانات خودشان زندگی می‌کنند. ☘روزی آمدند در یکی جزایر شروع کردند به میمون‌ها آموزش داده‌اند که وقتی سیب‌زمینی را می‌خواهند بخورند بشورند و بخورند و میمون‌های آن جزیره یاد گرفتند با اینکه هیچ ارتباطی با دیگر جزایر نداشتند 👈اما بعد از مدتی دیدند در جزیره‌های دیگر هم به‌صورت بی‌سیم یا تله‌پورت به آنها این آگاهی مخابره شده و آنها هم درحال شستن سیب‌زمینی هستند. ☘این اتفاق همه را به این سمت برد که ما ناخواسته در یک شبکه‌ای از ارتباطات نادیدنی گرفتار هستیم. 🟢خانم روان‌شناسی است که ایشان کارهای ارزشمندی انجام داده‌اند. یک زمانی در خوابگاه وقتی‌ که زندگی می‌کرد هر روز می‌رفت سطل زباله‌ی خوابگاه را نگاه می‌کرد و تعداد نوار بهداشتی‌هایی که از خانم‌هایی که عادت ماهانه یا پریودی داشتند را می‌شمرد و در جدول می‌نوشت. یک روز مثلاً بیست عدد بود، بیست و پنج یا سی عدد بود و نمودارهای آن را رسم می‌کرد. 👈وقتی نمودارها را رسم کرد در طی چند سال که در خوابگاه زندگی می‌کرد و هر روز می‌رفت تعداد نوار بهداشتی‌ها را می‌شمرد یک نتیجه‌گیری کرد. ☘وقتی‌که خانم‌ها از خانه‌های خود به خوابگاه می‌آمدند یعنی مدتی در استراحت بین دو ترم بودند از خانه‌های خود به خوابگاه برمی‌گشتند، نمودار پریودی آنها متغیر بود، هر کسی به یک شکلی پریود می‌شد. ☘اما وقتی‌ که تا پایان ترم کنار همدیگر می‌ماندند، وقتی پایان ترم می‌شد همه نمودار پریودی شبیه به هم شده بود. 👈یعنی اگر از خانه آمده بودند مثلاً دوشنبه پریود شده بودند و در پایان ترم که می‌بینند همه پنجشنبه با هم دارند پریود می‌شوند. 🔷یک استدلالی این وسط آمد که نکند ما خبر نداریم اما ذهن‌های ما خبر دارد و از هم تقلید می‌کند و کپی می‌کند و یک رو نوشتی از همدیگر را ما داریم دریافت می‌کنیم. ☘دخترانی که در آن خوابگاه زندگی می‌کردند در یک شبکه مشترک قرار می‌گرفتند و آن شبکه مشترک رفتارهای مشترک برای آنها خلق می‌کرد و اتفاقات مشترک برای آنها به وجود می‌آمد. https://eitaa.com/noorveshghelahi