« نور الهی ..! »
توی کوچه بود همش به آسمون نگاه میکرد سرش رو پایین میانداخت.. بهش گفتم داش ابرام چیزی شده؟ گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو حل میکردیم.. میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه..
#شهیدابراهیمهادی