زینب(سلام الله علیها) از دیگر زنان کمی فاصله داشت، او برای ابن زیاد آشنا نبود،اما جلالت و نور نبوت و اُبُهتِ امامت که در وجود زینب نهفته بود،نظر ابن زیاد را به خود جلب کرد. او گفت:این زنِ ناشناس کیست؟،گفتند:او دختر امیرالمؤمنین_زینب کبری_است. ابن زیاد تا او را شناخت،خواست بیشتر از این حضرت را آزرده کند و با نیشِ زبان به او گفت: خدا را سپاس که شما را رسوا کرد و جانتان را گرفت و بالاخره دروغتان را برای مردم رو کرد. بانو زینب فرمود: "سپاس خدا را که ما را به خاطر وجود پیامبرش محمد،کرامت و بزرگواری داد و از هر ناپاکی ای پیراست.به یقین،کسی در این واقعه رسوا شد که گناهکار و فاسق بود. خدا دروغِ انسان های فاجر و اهل گناه را برملا کرد و ما جزءِ این گروه نیستیم". ابن زیاد گفت:نظرت درباره این بلاهایی که خدا بر سرِ خانواده ات آورد چیست؟ حضرت فرمود: "[ما رأیت إلّا جمیلاً_جز زیبایی چیزی ندیدم.آن شهدا کسانی هستند که خدا شهادت را از پیش برایشان مقدّر کرده بود ((و این خواستِ تو نبوده))،اما در روز قیامت_که به همین زودی ها خواهد بود_ خدا شما را جمع خواهد نمود و میانتان به قضاوت خواهد نشست.اگر خوب ببینی می فهمی که چه کسی در واقع شکست خورده است،مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه". 📚مقتل مقرم،ص۳۹۰_۳۹۱ 📚لهوف،ص۹۰ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۲