دومین بند شعر محتشم کاشانی◾️ كشتى شكست خورده طوفان كربلا در خاك و خون طپیده میدان كربلا گر چشم روزگار برو زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان كربلا نگرفت دست دهر گلابى به غیر اشك ز آن گل كه شد شگفته به بستان كربلا از آب هم مضایقه كردند كوفیان خوش داشتند حرمت مهمان كربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مكید خاتم ز قحط آب، سلیمان كربلا زان تشنگان هنوز بعیوق می‌رسد فریاد العطش ز بیابان كربلا آه از دمى كه لشكر اعدا نكرد شرم كردند رو به خیمه سلطان كربلا آن دم فلك بر آتش غیرت سپند شد كز خوف خصم در حرم افغان بلند شد کشتی آل محمد غرقه دریای خون نا خدا مصداق لا خوف و لا هم یحزنون😢 ✔️کانال زبدة الاشعار 🆔 @zobdatolashar