خاطرات شفاهی خانم زینب عارفی همسر شهید مدافع حرم مصطفی عارفی 😭😭😭 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 در بخشی از کتاب رویای بیداری می خوانیم: یک روز آقامصطفی با سه تن از دوستان بسیجی اش به نام های جواد کوهساری، محمد اسدی و محمد جاودانی آمدند خانه. درباره ی درگیری های عراق و سوریه صحبت می کردند. از رفتن می گفتند. قبلا من و آقامصطفی مفصل درباره ی این موضوع صحبت کرده بودیم. آقامصطفی مصمم بود به رفتن، اما من هنوز تردید داشتم. آقامصطفی و دوستانش روی مبل های داخل هال نشسته بودند و من توی آشپزخانه بودم. سماور را روشن کردم و تا جوش آمدن آب داخل سماور، لیوان ها و قندان ها را توی سینی چیدم. سینی چای را گذاشتم روی اُپن و خودم رفتم داخل اتاق. در را کمی باز گذاشتم تا صدای آن ها را بشنوم.  http://www.faraketab.ir/content/17356  این کتاب را از فراکتاب با 21 درصد تخفیف به قیمت۲۷۶۵۰تومان دریافت کنید☺️ https://eitaa.com/off_faraketab