افق حرم (امامزاده ابراهیم ع)
🌹#امروز__پنج_شنبه_۶_دی🌹 1⃣2⃣ بیستویکمین روز چله ی ترک گناه و برآورده شدن حاجات با دعاهای #بینظیره
🔖آخر هفته با کتاب 📚 📚کتاب بوستان دانشمندان است 📚 📖جملاتی از کتاب رفیق مثل رسول... 📌به فرودگاه دمشق که رسیدیم، یکی دو نفر از بچه‌های ایرانی برای استقبال آمده بودند، سریع وسایلمان را تحویل گرفتیم و با ماشین‌هایی که داخل هرکدام دو نفر محافظ بود، به سمت شهر راه افتادیم. محل استقرارمان در حاشیه شهر و درست پشت حرم حضرت زینب (س) بود. همین حسن تصادف، فرصت دست روی سینه گذاشتن و سلام را به ما داد. به مقر که رسیدیم وسایل و کوله‌مان را گوشه سالنی که در اختیارمان گذاشته بودند، ریختیم. هرکس دنبال جایی بود برای چرت زدن. موفق شدیم و همان چند لحظه استراحت، زهر خستگی را از تن همه برد. سربازی وارد سالن شد و گفت: «باید برای توجیه کار به اتاق فرمانده منطقه بیایید». وارد اتاق شدیم و بعد از سلام‌وعلیک کوتاهی با حاج رحمتی، وضعیت فعلی شهر را توجیه و مأموریت هرکدام از ما را ابلاغ کرد. من، محسن و حامد باید به یک موقعیت می‌رفتیم. قبل از اینکه از اتاق خارج شویم، گفت: «حساس‌ترین نقطه را به شما سپردم. تمام سفارت‌خانه‌ها و قسمت زیادی از ساختمان‌های دولتی تخلیه شده و با هر قدم عقب رفتنشون، به دشمن فرصت بازکردن جای پا را دادند. اطراف سفارت را بارها زدند و تهدیدشون برای زدن سفارت خیلی جدی شده، شهر رسماً شکل جنگی پیداکرده و حفظ امنیت سفارتمون؛ یعنی اطاعت از رهبری و حفظ خاک ایران. مطمئن هستم که نفرات را درست انتخاب کردم» @ofogheharam