‍ آشنایت بوده ام بیگانه تعبیرم نکن با نگاه سرد خود اینگونه تحقیرم نکن نه نمیخواهم بمانی از سر دلسوزی ات زار و بیمارم تو اما بیش از این پیرم نکن خسته ام از گریه های گاه و بیگاه خودم شانه ات را هم نمیخواهم نمک گیرم نکن یا بکش من را دگر با خنجر بی مهری ات یا به نیش طعنه ات از زندگی سیرم نکن ازچه من را کرده ای بازیچه ی دستان خود؟ بی وفا با خفت و خاری زمین گیرم نکن می روی اما... دلم را قبل رفتن پس بده این چنین ناعادلانه بند و زنجیرم نکن عاقلی فـرزانه بودم در نگاهت یک زمان بعد از این هم لااقل دیوانه تفسیرم نکن ✍آیدی تلگرام ، ایتا و روبیکای ما: ❄️@oghyanous_mediaa❄️