سعدالله خان درویش از یاران میرزاکوچک خان و رئیس مدرسه نظام گوراب زرمخ شرح ورود بلشوییک ها در ۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹ ش به گیلان را اینگونه بیان می کند :
« یکی از شبها که به اشکلن رفته بودیم کاغذی از پتروسک رسید که روس ها خیال دارند قشون به ایران بفرستند و از میرزا خواستند که به چه طریق قشون روانه کنند. در همان اشکلن فوراً تصمیم گرفته میشود که برای جلوگیری از ورود قشون، این جانب به سمت نمایندگی به روسیه بروم و از ورود قشون جلوگیری نمایم و بگویم در عوض آمدن قشون به ما مهمات بفروشید [و] در مقابل اگر پول خواستید خواهیم داد و اگر جنس خواستید جنس - یعنی برنج که اساس آن بود میدهیم چون در آن وقت در روسیه قحطی بود، به جنس بیشتر مایل بودند. میرزا برای خرجی من یکصد تومان پول سفید داده بودند. در ضمن برای این که تنها نباشم حاجی محمد جعفر کنگاوری را با من فرستادند و مدتی سواره با ما آمدند و سفارشاتی کردند... از همان اشکلن با لباس مبدل حرکت کردم. تمام شب را در حرکت بودیم ... صبح روز بعد روز سوم ابراهیم خان اسالمی یک بلد همراه ما کرد که به طرف آستارا روانه شویم و ما را به جاده طرف آستارا هدایت کرد به آستارا نرسیده، شنیده شد عده ای از قشون روس از کناره از جاده ای که به طرف آستارا می رفت، چندین کیلومتر به طرف انزلی میروند از قرار عده ای از ساحل میروند و عده ای دیگر در کشتی مقابل می روند. چون حاجی محمد جعفر کنگاوری در پیاده روی خیلی خوب می رفت، فوراً او را روانه کردم که عده ای را که از ساحل می روند متوقف کند تا من برسم. ... این عده به محض این که شنیدند نماینده کوچک خان میرسد در همان محل متوقف شده و منتظر رسیدن من بودند.
در چند کیلومتر دورتر از منزل کدخدا , روسها منتظر ورود من بودند. در ایوان بسیار وسیعی منتظر بودند به محض رسیدن من حاجی محمد جعفر کنگاوری مرا نشان داد که ایشان اند نماینده میرزا کوچک خان به محض دیدن من روس ها عموماً هو را کشیدند و از ایوان به پایین برای استقبال من آمدند.... بالاخره با همان لباس مبدل سوار بر اسب کدخدا به اتفاق روسها روانه انزلی شدیم و اظهار داشته بودند که فرماندۀ ما، سرهنگ کاژانوف، بـا عده ای با کشتی می روند.»
کتاب خاطرات سعدالله درویش ؛ ۱۱۵ـ۱۱۷
حسین بهمنش | اوخان
@okhan_hb