نکاتی از حیات نورانی آیت الله حاج شیخ علی محمد بروجردی رضوان الله تعالی علیه حکایتی از تواضع حاج شیخ علی محمّد بروجردی «به یاد دارم مرحوم آیةالله سّید محسن اشرفی، از علمای نجف، به دلیل آب مروارید، بینایی خود را از دست داده بود و به همراه دو تن، که یکی از آنها مرحوم والد بود، جهت عمل به بغداد رفتند. در کاظمین، منزلی برایشان به مدت یک ماه اجاره شد. با انتقال ایشان به آن منزل، مرحوم والد از ایشان پرستاری می کردند و بنا بر شنیده ها، تعدادی از مقّلدین ایشان جهت عیادت به آن منزل آمده بودند. گویا مرحوم حاج شیخ پیش از آنکه آنان به خدمت آقای اشرفی برسند، در اتاقی مشغول پذیرایی بودند که یکی از آنان از ایشان می‌پرسد: شما با آیةالله اشرفی چه نسبتی دارید؟ مرحوم والد می‌فرمایند: بنده یکی از خدمتکاران ایشان می‌باشم! آنها پس از عیادت از آقای اشرفی، به ایشان عرض می کنند: حضرت آیةالله! قدر این خدمت کارتان را بدانید؛ خیلی خوب از ما پذیرایی کرد. ایشان تعجب کرده و می‌پرسند که منظورتان کیست؟ به آقای حاج شیخ اشاره می‌کنند. ایشان بلافاصله می فرماید: ایشان خدمتکار نیستند! یکی از علمای بزرگ نجف اند و پدر عروسم می باشند. هرگز این جمله را نگویید که متأثّر می شوم. آنها هم که متعجب شده بودند، می گویند: خودشان فرمودند که خدمتکارتان هستند! https://eitaa.com/olamaerabane