اگر بت تو شد، بتت را می‌شکنند! راوی می‌گوید من یک عبایی داشتم؛ خیلی نازک و لطیف بود. خیلی دوستش می‌داشتم! در دلم جا گرفته بود و به آن دل بسته بودم. یک عیدی بود. آن را پوشیدم و راه افتادم تا بیایم خدمت امام صادق (ع). در راه، یک باربر با چندتا الاغ، داشت بارهایی را جابه‌جا می‌کرد. کوچه تنگ بود، من بین الاغ و دیوار قرار گرفتم و بار الاغ اصابت کرد به عبای من. قسمتی از عبا، از بس که لطیف بود، پاره شد. وقتی آمدم خدمت امام (ع)، این قسمت پاره شده را جمع کردم. آقا وقتی عبا را دید، فرمود: چطور شده با عبای پاره آمده‌ای؟ گفتم در راه، بین دیوار و بار الاغی قرار گرفتم و اینطور شد. حضرت فرمود: اگر چیزی را دوست می‌داری و می‌خواهی بماند، در نظرت خیلی جلوه نکند و خیلی به یادش نباش. یعنی اگر بت تو شد، بتت را می‌شکنند؛ پس دل نبند. @haerishirazi https://eitaa.com/olamaorafa