نویسنده: سید مصطفی عبدالله زاده[۱] مقدمه یکی از گروهای تکفیری که خودشان را به مذهب سلف نسبت می دهند وهابیت تکفیری است. خوانش وهابیت در توحید و شرک، اسماء و صفات، غیر از خوانش سلف می باشد. سلف معمولا اهل تفویض معنا و تاویل بودند یعنی درباره صفات خبری قائل بودند که صفات خبری معنایی دارد ولی این معنا را ما نمی دانیم و علم به آن معنا را واگذار به خداوند متعال می کردند یا آن را تاویل می بردند بر خلاف وهابیت که قائل هستند صفات خبری جزو محکمات و دارای معنای معلوم و مشخص است و حتی آن صفات دارای کیف است ولی کیفیت آن صفات برای ما مجهول است. در فتاوی لجنه وهابیت آمده است: «فيجب الإيمان بها على الحقيقة، مع التفويض في كيفيتها»[۲]؛ ایمان به صفت ید بر معنای حقیقی آن واجب است و کیفیت آن تفویض می شود. محمد بن ابراهیم آل شیخ وهابی در رد بر ابن قدامه مقدسی می نویسد: «إذ لا يخفى ان مذهب أَهل السنة والجماعة هو الايمان بما ثبت في الكتاب والسنة من أَسماء الله وصفاته لفظًا ومعنى، واعتقاد أَن هذه الأَسماءَ والصفات على الحقيقة لا على المجاز … أما كنه الصفة وكيفيتها فلا يعلمه إلا الله سبحانه»[۳]؛ زیرا مخفی نیست که مذهب اهل سنت و جماعت (وهابیت) ایمان به لفظ و معنای اسماء و صفاتی که در قران و سنت آمده است و اعتقاد این که این اسماء و صفات بر معنای حقیقی نه معنای مجازی است … اما کنه و کیفیت این صفات را فقط خداوند متعال می داند. بن باز در رد بر ابن حجر عسقلانی می نویسد: «نصوص الصفات ومنها آيات الاستواء من النصوص المحكمة المعلومة المعنى والمعقولة المراد، وإنما يُفوض إلى الله تعالى كيفياتها وحقائقها التي هي عليه، كما هو مذهب سلف الأمة رحمهم الله… فالاستواء معلوم المعنى وهو العلو والاستقرار. هذا وليس المتشابه من القرآن ما لا يعلم معناه إلا الله، كما يقوله أهل التفويض من النفاة»[۴]؛ نصوص صفات و از جمله آن آیات استواء از نصوص محکم و معنایش معلوم و و مرادش معقول است و همانا کیفیت و حقیقت آنها به خداوند متعال واگذار می شود چنانچه مذهب سلف امت هم همين بود … پس معنای استوا معلوم است و به معناي علو و استقرار است و استوا از متشابهات قران نیست که معنایش را فقط خداوند بداند چنانچه اهل تفویض از نافیان صفات می گویند. بن باز در جای دیگر هم می نویسد: «فالواجب تفويض علم الكيفية لا علم المعاني وليس التفويض مذهب السلف بل هو مذهب مبتدع مخالف لما عليه السلف الصالح»؛ واجب این است که علم کیفیت صفات تفویض شود نه علم معانی و تفویض معنا مذهب سلف نیست بلکه مذهب مبتدع و مخالف آنچه که سلف صالح بر آن هستند، است. بن عثیمین و دیگران هم، این نکته را بیان کردند که معنا مشخص است و صفات خبری جزو متشابهات نیست بلکه جزو محکمات است[۵]. تفویض معنا و تاویل نزد سلف در مقابل وهابیت وقتی به مذهب سلف رجوع می شود، مشاهده می گردد سلف اهل تفویض معنا بودند یعنی صفات خبری معنایی دارد ولی معنای آن صفات مشخص نیست و علمش را واگذار به خداوند متعال می کردند یا آن صفات را تاویل می بردند. از باب نمونه چند مورد ذکر می شود که سلف اهل تفویض معنا بودند: ابن قدامه مقدسی در کتب متعدد خودش که درباره عقیده و صفات خبری نوشته است می نویسد: «وَمذهب السّلف رَحْمَة الله عَلَيْهِم الْإِيمَان بِصِفَات الله تَعَالَى وأسمائه الَّتِي وصف بهَا نَفسه فِي آيَاته وتنزيله أَو على لِسَان رَسُوله من غير زِيَادَة عَلَيْهَا وَلَا نقص مِنْهَا وَلَا تجَاوز لَهَا وَلَا تَفْسِير وَلَا تَأْوِيل لَهَا بِمَا يُخَالف ظَاهرهَا وَلَا تَشْبِيه بِصِفَات المخلوقين وَلَا سمات الْمُحدثين بل أمروها كَمَا جَاءَت وردوا علمهَا إِلَى قَائِلهَا وَمَعْنَاهَا إِلَى الْمُتَكَلّم بهَا»[۶]؛ مذهب سلف این گونه بوده که به اسماء و صفات خداوند که خودش را در آیات و قرانش یا بر زبان پیامبر (صلی الله علیه وآله) توصیف کرده، ایمان داشته، وکم و زیاد نکرده و از محدوده اش هم زیاده روی نمی کنند و هیچ تفسیر و تاویلی که مخالف ظاهرش بوده را انجام نمی دهند و به صفات مخلوقات تشبیه نمی کنند بلکه همانطور که روایت شده می خوانند و علم و معنای آن را به گوینده اش واگذار می کنند. ابن قدامه در ادامه می نویسد:«وَعَلمُوا أَن الْمُتَكَلّم بهَا صَادِق لَا شكّ فِي صدقه فصدقوه وَلم يعلمُوا حَقِيقَة مَعْنَاهَا فَسَكَتُوا عَمَّا لم يعلموه»[۷]؛ و سلف می دانند که گوینده اش در سخنشان صادق بوده و شکی در راستگویشان نیست و آنان هم حقیقت معنای آن صفات را ندانسته و در موردش سکوت کرده اند.