| خيره شده بود به آسمان . حسابي رفته بود توي لاک خودش. بهش گفتم : « چي شده محمد؟ » انگار که بغض کرده باشه ، گفت:«بالاخره نفهميدم ارباً اربا يعني چي؟ميگن آدم مثل گوشت کوبيده ميشه...يا بايد بعداز عمليات کربلاي 5 برم کتاب بخونم يا همين جا توي خط مقدم بهش برسم »... توي بهشت زهرا که مي خواستند دفنش کنن ، ديدمش جواب سوالش رو گرفته بود.با گلوله توپي که خورده بود به سنگرش ، ارباً اربا شده بود.مثل مولايش حسين عليه السلام... خاطره اي از شهيد دکتر سيد محمد شکري راوے: همرزم شهيد -@omidgah "-