🔶کاش من هم با تو از کرمان عبوری داشتم 🔷کاش من هم جامه‌ء امداد یا چایی و قوری داشتم 🔶کاش من هم آش می‌پختم برای زائران کاش من هم در شکوه شهر سهمی داشتم 🔷کاش آن لحظه برگردد، کنارت جان دهم لحظه جان دادنت، روشن چراغی داشتم 🔶کاش شعر و شاهد و ساقی به یکباره مرا در خودش سرمی‌کشید و سُکر نابی داشتم 🔷ما که دلهای پر از دردی ز دوری داشتیم کاش با روی خوشت شهد و شرابی داشتم 🔶گاهگاهی سر به گلزارت زدی گلچین جمع ما شدی 🔷کاش در باغ تو من بویی که دیدی داشتم 🔶کاش امشب چادرم خاکی، رخم خونین و روحم شاد بود 🔷کاش مجرایی برای پرزدن از راه جاری داشتم 🔶کاش وقتی آمدی دستی به مجروحان کشی من مجال شستن پوتین خاکی داشتم 🔷کاش می‌شد وقت رفتن خستگی را بسپری من برای خستگی چشمی و جانی داشتم -╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ https://eitaa.com/omidtazeh/3318