📌 *در آرزویِ رویای جمعی* 🖋علیرضا قربانی 1⃣ یکم عزیزی می‌گفت: هواپیما وقتی در ارتفاع چندهزار پا پرواز می‌کند، دیگر نگران تصادف با دار و درخت و این ساختمان و آن دکل نیست. ارتفاع پروازت که پایین باشد با همه این‌ها مدام درگیری. تجویز راهبردی‌اش این است که راه‌حل لزوما در سطح مشکل تعریف نمی‌شود، گاهی باید سطح پروازت را عوض کنی. 2⃣ دوم می‌گفت: خدا کار بزرگ را دوست دارد و از تیله‌بازی متنفر است. بعد این روایت را می‌خواند: إنّ اللّه عزّوجلّ يحبّ معالي الامور و يكره سفسافها. رودخانه به حرکت است که از مرداب متمایز می‌شود. حیات و نشاط آدمی به حرکت است و حرکت در گروی داشتن هدفی بزرگ. 3⃣ سوم هدف مادام که از عالم عین به عالم ذهن (چه ذهن فرد و چه ذهن جامعه) نیاید و در عالم ذهن نیز تا از عالم عقل به عالم خیال نازل نشود، آدمی را هل نمی‌دهد. هدف باید یک تصویر سه‌بعدی مشخص داشته باشد؛ یک رویای تصویری واضح. یک چیزی را باید "ببینی" تا راه بیفتی. نسخه فیک‌ش را می‌خواهی، نگاه کن به این رویافروش‌های منطقه؛ سعودی را ببین که چطور دارد با ماکت طرح‌های بلندپروازانه نئوم و لاین و مکعب‌ش، تصویری از آینده خلق می‌کند و جماعتی را سر کار می‌گذارد. اماراتی‌ها یک طور دیگر. غربی‌ها هم همین‌طور. همه دعوا سر تصویر از آینده است. موتور پیشران حرکت جوامع، خوب یا بد، همین است. 4⃣ چهارم پارسال و امسال به دو علت مختلف مجبور شدیم یک دور کل مصوبات یکی از نهادهای مهم سیاست‌گذار کشور در یکی از حوزه‌های نوپدید را مرور کنیم. می‌خواهی سرت را بکوبی به دیوار از این نگاه‌های محافظه‌کارِ تهدیدمحور انقباضی که هواپیما را در ارتفاع سه‌متری سطح زمین نگه داشته و مدام برای تصادف نکردن با دار و درخت و دکل و ساختمان، سند سیاستی تولید کرده. محض رضای خدا رها کن و اوج بگیر! 5⃣ پنجم جامعه ما رویای مصوری از آینده ندارد. نظریه تمدنی و نظریه پیشرفت ما، ما‌به‌ازاء تصویری روشنی ندارد که قرار است با هم کجا برویم و چه بشویم. دستگاه حکمرانی ما هم همین است؛ پارامتر "حرکت" برایش تعریف نشده و معلوم نیست این کرور کرور سند سیاستی و طرح و لایحه که تولید می‌کند، قرار است ما را به کجا ببرد. ادبیاتش اصلا ادبیات حرکت نیست. جامعه حاضر است رنج‌های بزرگ را تحمل کند تا به مقصدی دلپذیر برسد ولی وقتی مقصد معلوم نیست، رنج کوچک هم تحمل‌پذیر نیست. باور دارم خیلی از بچه‌های این مرزوبوم که مهاجرت می‌کنند، نه به‌علت رنج امروز، که از سر نداشتن تصویری ولو مبهم از آینده است. فی‌المثل آن جوان دانشجوی حوزه آی‌تی، صدبار لفظ صیانت و محدودیت را از سیاستگذار را شنیده، خدا قبول کند خیلی هم خوب، ولی ما به ازائش چند جمله دال بر نگاه فرصت‌محور و روبه‌جلو شنیده؟ چندبار شنیده که ما می‌خواهیم هاب منطقه یا جهان در فلان حوزه نوپدید بشویم و بعد هم مابه‌ازائش را در سیاست‌ها دیده؟ و بعد دیده مثلا همین را برایش تصویری کرده‌ایم؟ لااقل در سطح طرح‌های ولو خالی‌بندی رقبای منطقه‌ای‌مان؟ بگذریم.. 6⃣ ششم یک تکان اساسی باید به خودمان بدهیم. چقدر بد که محبور شدم از این رقبای تمدنی‌مان در منطقه مثال بزنم. واقعیت این است که ما برای ایده‌های تمدنی‌مان، رویای مصوّر خلق نکرده‌ایم و در سطح گزاره‌ باقی مانده‌اند. همین است که جامعه و خودمان را به حرکت وا نمی‌دارند. هرجا هم که تصویری ولو نیم‌بند -مثل این سندهای چشم‌انداز- داشتیم، چون با خروجی‌های نظام حکمرانی‌مان ناسازگار بوده، زیاد جدی‌اش نگرفته‌ایم. خیلی از گرفتاری‌های امروز ما از همین است. جامعه‌ای بی‌رویا شده‌ایم و همین است که مرتب به پر و پای هم می‌پیچیم. خیلی از موضوعات داغ مورد نزاع این روزها، افزایش ضریب اهمیتشان را از کم شدن ضریب اهمیت موضوعات مورد وفاق گرفته‌اند؛ از بی‌رویایی و بی‌مقصدی. 7⃣ هفتم خدا رحمت کند سید مصطفی مدرس مصلای عزیز و نازنین را. در آن جلسه "اصلاح چیست؟ مصلح کیست؟" که آخرین دیدارمان بود، یکی از نکات کلیدی مورد بحث همین بود. مصلح کسی است که می‌تواند به جامعه تصویر بدهد؛ مصلح به مثابه هنرمند. چند روز پیش از درگذشتش، قرار جلسه دوم را گذاشتیم که روحش پرکشید. منت بگذارید و شادی روحش صلواتی هدیه کنید. https://ble.ir/dinrasaneh