[ عکس ]
خاطره ای از
#سید_ابراهیم
💐بار ها مجروح شد و با همان مجروحیت به منطقه میومد يه روز که از بعد از مجروحیت برگشت رفتم ببينمش جلو حرم بی بی جان یکی از... به طعنه گفت: داستان چیه شماها همش به دست و پاتون تیر میخوره و شهید نمیشین؟!
خیلی عصبانی شدم اومدم جوابشو بدم که مصطفی دستمو گرفت و با خنده گفت:
حاجی تو صف وایسادیم تا نوبتمون بشه شما که پیشکسوت جهادین زود تر برین جلو ملت معطلن😅😭
یعنی واقعا مصطفی تو بدترین شرایط بهترین عملکرد ممکن و داشت.....
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
@mohammad19i