┄┅═🌷﷽🌷═┅┄ 🔻«طرماح بن حکم» در مسیر کوفه با امام حسین(علیه‌السلام) ملاقات کرد. طرماح می‌گفت کاش به سمت یمن بیایید که امام جواب دادند که با مردم آن منطقه (کوفیان) عهد و پیمان‌دارم و باید پیش همان‌ها بروم. وقتی امام گفت: اگر قصد یاری داری شتاب کن، خدا تو را ببخشاید، طرماح می‌گوید که آنجا فهمیدم به یاری من احتیاج دارند. اما می‌خواست به شهرش برگردد و سفارشات کارهای اقتصادی‌اش را انجام دهد، برای خانواده‌اش آذوقه فراهم کند و آن‌وقت خودش را به یاری امام برساند. کارهایش که تمام شد، با خانواده خداحافظی کرد و وصیت‌نامه‌اش را هم نوشت، در مسیر کوفه بود که سماعه بن زید را دید. سماعه پرسید: به کجا می‌روی؟ طرماح هم گفت به یاری پسر پیامبرم می‌روم. سماعه حرف آخر را همان اول زد و گفت: بنشین که دارند سرها را می‌برند، دیگر دیر شده است. ( ترجمه نفس المهموم صفحه ۱۷۶) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🌷یا حَیُّ یا قَیّوم ، ۱۰۰ مرتبه🌷 🔲 امروز چهارشنبه 🗓 ۲۴ شهریور ۱۴۰۰ هجری شمسی 🗓 ۸ صفر ۱۴۴۳ هجری قمری 🗓 15 سپتامبر 2021 میلادی علیه السلام ┈•••✾•🌹•✾•••┈