「💔🚶🏻‍♀•••」 .⭑ دعـوا شدھ بود آقا امیراݪمۅمنیݩ"؏"رسید،، امیراݪمۅمنیݩ"؏"خطاب بھ قصاب گفٺ:آقا؎ِقصاب‌وݪش‌ڪن بزاࢪبࢪھ؛ قصاب‌گفٺ:بھ‌ٺۅربطےنداࢪھ؛ امیراݪمومنیݩ‌"؏"بازگفٺ:آقا ۅݪش ڪن بزاࢪبࢪھ؛ قصاب گفٺ:مگھ نمیگم‌بھ‌ٺۅࢪبطےنداࢪھ؟! بعد یھ سیلےزد ٺۅ گۅش امیراݪمومنیݩ"؏"! آقا با ناࢪاحتےسࢪش و انداخ‌ـٺ‌پایین و ࢪفٺ! مࢪدم ࢪیختݩ‌سࢪش گفٺݩ‌فہمید؎کیۅزد؎؟! گفٺ:نھ!فضۅݪےمیڪࢪدزدمش! گفٺݩ:زد؎ٺۅگۅش‌امیࢪاݪمونیݩ"؏"! ساٺوࢪو بࢪداشٺ وزددسٺشو قطع ڪࢪد! گفٺ:دسٺےڪھ‌بخ‌ـورھ‌تو صورٺ امیࢪاݪمۅمنیݩ"؏"دیگھ ماݪ من نیسٺ!🙂 رفیق جیگࢪشو دار؎ یھ چیز؎بگم؟! امام‌زماݩ"؏ـج"فࢪمودݩ:هࢪموقع‌گناھ میڪنے دار؎یھ سیݪےتۅگوش مݩ میزنی!🙂🚶🏻‍♀ نمیخوایم دست از گناھ ڪࢪدݩ بࢪداࢪیم...🙂؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.⭑ 💔🚶🏻‍♀¦➺ !