😇 😌❤ لحظاتی بود که با دوستان بیرون می‌رفتیم و باهم برای رفتن به هیئت برنامه‌ریزی میکردیم.او هم همراه ما بود‌ اما اگر خانواده اش چیز دیگری می‌گفتند، دعوت ما را رد می کرد و با آنها می‌رفت. به شـدت مطیع حرف پدر و مادرش بود.هر چه که آنها می‌گفـــــتند در اولویت بود.در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه‌های خانواده همراهی‌نکنیم و و وقتمان را با آنها بگذرانیم.... 📚| ڪتاب طلبه دانشجو، 🕊 جوان مؤمن انقلابی