📕 بار گندم خویش به آسیاب برد. آسیابان که بیوه زنی بود گفت: 2 روز دیگر آردها آماده است، شیخ با لحنی آمرانه گفت: گندم مرا زودتر آرد کن وگرنه دعا میکنم خرت (که سنگ آسیاب را می‌چرخاند) تبدیل به سنگ شود. (زن آسیابان) در جواب گفت: اگر نفسی به این گیرایی داری، دعا کن گندمت آرد شود، خر را ول کن! ای کاش ما بجای اینکه برای همه آرزوی مرگ بکنیم برای خوشبختی خویش نیز دعائی بکنیم..!👏 ✓ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده