داستان عجیب تشرف علی بن مهزیار بعد از بیست سفر به مکه آنهم با کاروانی سوار بر شتر و خطرات راه، و سوال ارواحنا فداه: 🔹قاصد حضرت آمد به او گفت چه میخواهی؟ عرض کرد: «من دنبال امامی میگردم که غایب از دیدگان عالم است» قاصد گفت: «جواب غلطی دادی، او محجوب ازخلق نیست اعمال شما او را محجوب کرده است» 🔺سپس قاصد او را خدمت ‎ ارواحنا فداه برد. 🔹حضرت اولین سوالی که از او پرسید چنین بود:«چه شد که تا بحال نزد ما نیامدی و تأخیر انداختی؟ما شب و روز منتظر تو بودیم» 🔸ابن مهزیار گفت:«من بیست سفر بخاطر دیدن شما آمدم اما کسی را نیافتم که مرا به سمت شما راهنمایی کند. 🔹حضرت فرمودند: «کسی را نیافتی؟ خیر اینگونه نیست بلکه دنبال زیاد کردن اموال بودن، تکبر بر ضعیفان و قطع رحم باعث شد راه نیابی،اکنون چه عذری داری؟» (که مارا منتظر خود گذاشتی) 🔸عرض کرد آقاجان مرا ببخش. 🔹حضرت فرمود: «اگر استغفار شما برای همدیگر نبود ما رحمت مان را از شما قطع میکردیم، استغفار و مهربانی که نسبت به یکدیگر دارید سبب گردیده لطف ما به شما برسد» 📚دلائل الإمامة، ص542 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•