💠 شاهی با غرور تمام از راهی می گذشت. ژنده پوشی را در راه دید.
از روی تمسخر بدو گفت: منِ شاه بهترم یا تویِ گدا؟
ژنده پوش:
مدح از خود خوب نیست، امّا من از صدها چون تویی بهترم.
شاہ: چگونه تو بهتری؟ با کدام ثروت و جاه و جلال ؟
ژنده پوش: نَفسِ تو از تو خَری ساخته و بر آن نشسته است، اما من نفسِ خود، خرِ خویش کرده ام و بر آن سوارم. ● چون خرِمن بر تو میگردد سوار
چون منی بهتر ز چون تو صدهزار اکنون با این سگ و خرِ نفسِ خود، خوش باش تا اینکه دوری و آزار او را هم بنگری، شاید در دوزخ به هم برسید.
مانند آن دو روباه که با هم جفتگیری می کردند، شاهی به آنجا رسید و آن دو را به تیر افکند.
روباه ماده پرسید: شوهر عزیزم، کی دوباره به هم میرسیم ؟
روباه نر: در دکان پوستین دوزان شهر به هم خواهیم رسید.
📙 داستانها و پیامهای عطار در منطق الطیر و الهی نامه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•