◀️ گنه‌کاری برگشت به سمت امامش... گناهش خیلی بزرگ بود، اما برگشت، چون مهربانی امامش را می‌شناخت... گفت:هل لی من توبه؟... و امام، مشتاق‌تر از پدری که منتظر برگشت فرزند است، آغوش باز کرد و بلی گفت. گفت: من بودم راه بر شما بستم، آب را بستم... امام گفت: هرچه با ما کردی را فراموش کن... دیگر غصه نخور ! اینجا کسی به چشم گذشته به تو نگاه نمی‌کند... بيا و بنشین پیش بقیه، حالا فرقی با آن‌ها نداری ... می‌گویند وقت رفتنش، امام گریه کرد ... وقتی افتاد، امام به بالینش رفت. با او مثل پسرش رفتار کرد... گفت، راضی شدم... و حر در آغوش امامش با لبخند رضایت او از دنیا رفت... گناهت هرچقدر بزرگ باشد، می‌توانی برگردی می‌توانی حر امام زمانت شوی... بگو یا صاحب الزمان، مرا ببخش، من بودم دل شما را شکستم... وقتی حر شدی، امامِ تو مثل حسین علیه السلام، با اشتیاق آغوش باز می‌کند و می‌گوید، فراموش کن گذشته را... ✍تو با حُر نادم تفاوتی نداری مهم همت و اراده توست که ملاک و سنجش توست. تا دیر نشده برگرد به آغوش امام زمانت.... ┏━━━🍃💐🍃━━━┓ @orum_mahdaviat ┗━━━💐━