✨💕 قـبـلـه ے مــن 💕✨
#پارت_19
نگـاهم رااز روی چای تلخش به صورتم میکشاند
_ چرا؟
_ خب...
مکثی میکنم و ادامه میدهم
_ راسـتش بابـا... مـن فـک مـی کنـم تاهمیـن حـد کافیـه مـن علاقه ای
نـدارم ادامـش بـدم.
ابروهایش درهم می رود.
_ پس به چی علاقه داری؟
_ اممـم... ینـی خب...مـن االن خطـم خیلـی خـوب شـده...یعنی عالی شـده.
دیگـه نیـازی نیسـت کلاس برم...
_ جواب من این نبودا.
_ فعلا به هیچی علاقه ندارم...میخوام یه مدت استراحت کنم..
_ یعنی میگی بزارم دختر من تا اخر تابستون بیکار باشه؟
_ خب... اسمش بیکاری نیس
یــک لقمــه ی کوچــک مربــا مــی گیــرد و بــه مــادرم مــی دهــد. عادتــش
اســت! همیشــه عشــقش را درلقــمه، هــای صبحانــه بــروز میدهــد.
_ پس اسمش چیه؟
_ اسـراحت!... خـب... ببیـن بابارضا...مـن...دوروز دیگـه مدرسـه ام شروع میشه
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid