⚛
کابالا؛ عرفان يهود
🔹قسمت سوم
↔️ ...
بُنمایهٔ اصلی عرفان یهودِ نخست؛ از سنتهای ساحری و بخشی از تعالیم انبیای گذشته تشکیل شده بود و همواره میکوشید تضاد میان آنها را که در واقع تضاد کفر و توحید بود، حل کند. راه حل نهایی این بود که معتقد شوند: بقای عالم وجود؛ تنها به خاطر همین تضاد دائمی میان خیر و شر است و چون عالم وجود یکی است؛ پس خیر و شر در ملکوت به یکدیگر پیوستهاند!
🔺این تفکر که در دورههای بدوی و باستانی ریشه داشت؛ به تدریج تئوریزه شد و در قرون وسطا ادامه یافت.
بدینسان پای شر به عالم الوهیت و توحید کشیده شد.
🔺توصیفات خداوند در کتاب مقدس و داستان پادشاهانی همچون داود و سلیمان که دست و دامن خویش را به گناه آلودند؛ خداشناسی کابالایی را به مراحل جالبتری رساند،
چنانکه در این دین «عارف؛ حتی از پذیرفتن این که احساس متعالی شرّ هم در خداست، روی برنمیتابد.»[۱۳] تورات همواره داستان سرکشی قوم بنی اسرائیل و مجازات و عذاب خداوند و بعد توبه و هدایت، و دوباره سرکشی بندگان و خشم خداست. این سرکشی و عصیان دامن پیامبران را نیز میآلاید. گاهی خشم خدا بر بنیاسرائیل چنان بالا میگیرد که پیامبرانش او را اندرز میدهند و آرام میسازند.
🔺
صفات خشم و سخط که از صفات برجستهٔ یهوه در تورات است؛ در قبالا تأثیر بسزایی گذاشت، به طوریکه در مراتب تجلی ذات یکتا؛ سفیرایی که بازوی چپ تجلیات خداوند است و گبورا(جبروت) نام دارد؛ منشأ خشم و شرور شناخته میشود و «این جهانِ عاصیِ پلیدِ شرّ که جنبهٔ تاریک هر چیز زنده را تشکیل میدهد و او را از درون تهدید میکند برای نویسندة کتاب زوهر، جنبهٔ بسیار سحرانگیز و جذابی دارد.»[۱۴] زیرا اینها نیز جلوهٔ خداست و برای رسیدن به او باید خطا و گناه را نیز تجربه کرد.
🔺در زوهر؛ سفیراهای دهگانه به صورت مذکر و مؤنث معرفی میشوند. تجلیات مذکر؛ حامل رحمت و خیرند و تجلیات مؤنث؛ حامل قهر و سطوت، و بنابراین شر هستند. خداوند؛ یگانگی مطلق است که خیر و شر و مذکر و مؤنت در آن متحد میشود. این قدرت نمادین؛ توجیهگر آیینهای جنسی در عرفان یهود شد. که در بزرگان کابالا نظیر شبتای زوی و یعقوب فرانک آشکار گردید.[۱۵]
ادامه دارد
_____پ. ن.
۱۳ . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 60.
۱۴ . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 308.
۱۵ . باورها و آیینهای یهودی، ص 159 و 160.
#عرفانهای_کاذب
به کانال عشاق بقیت الله بپیوندید👇
@oshghebaghyatollah