✍️ داشتم متن کارگاه « خانه آرام من » را می‌نوشتم، و هِی لابلای بخش‌های مختلف این کارگاه و آرامش کلام استاد چرخ می‌خوردم تا توضیحات کارگاه را بنویسم، یاد موسیقی پناه باران افتادم. ※ هر چه استاد بیشتر معرفت می‌بارید و من بیشتر می‌نوشتم، لطافت موسیقی پناه باران، بیشتر در نظرم جلوه می‌کرد. انگار این موسیقی را بر اساس این کارگاه ساخته بودیم و نمی‌دانستیم ... رفتم در صفحه موسیقی سایت، و «پناه باران» را دوباره و سه باره نگاه کردم، انگار امروز بیشتر می‌فهمیدمش، بیشتر دوستش می‌داشتم! 👉 | b2n.ir/e98041 | | eitaa.com/ostad_shojae/27338 | و یادم آمد خاطرات چند شبی که تا صبح همه‌ در تکاپو بودند تا «موزیک ویدئو» به انتشار به موقع برسد، و صبح وقتی نان تازه به دست رسیدم، همه را همچنان بیدار و سرحال و لبخند به لب دیدم، انگار که تمام شب را استراحت کرده بودند. نه ... تمام شب را به عاشقی گذرانده بودند! عاشقیِ به تصویر کشیدنِ سایه‌ی عشق حضرت مروارید «امّ ابیهایِ نبی سلام الله علیهم» بر سر یک خانواده آرام. سایه‌ای که در تندترین گردبادهای زندگی این خانواده، پناه امنشان شد؛ پناه امن خانواده‌ای که پناهگاهشان را پیدا کرده بودند. ※ رفتم و ویدئوی پشت صحنه‌ی این موسیقی به یاد ماندنی را نیز دوباره تماشا کردم. و با خودم فکر کردم، چقدر شکر لازم است برای داشتن چنین خاطرات شادی در صندوقچه‌ی قلب ما.... 👉 | b2n.ir/e99412 | | eitaa.com/ostad_shojae/27397 | @ostad_shojae