: «اینجا پیچاره‌ترها، چاره‌دارترند.» ✍️ روزهای پنج‌شنبه ‌شلوغ‌ترین روزهای حرم است! از اولین ساعات سحر با همه‌ی روزها، جنس رفت و آمدش فرق می‌کند! • نرم نرمک مسیر بازارچه را گز می‌کردم و از درد پا کمی هم لنگ می‌زدم! و همچنان داشتم با خودم به آن مرد عاشق «معلول حرکتی» فکر میکردم که ویدئویش سال گذشته در شبکه‌های اجتماعی وایرال شده بود و چهاردست و پا مسیر نجف به کربلا را رفته بود. • با خودم می‌گفتم: عشق اگر باشد درد ساکت می‌شود، آرام می‌گیرد! عشق اشتیاق می‌آورد! و میزان اشتیاق تو، نمره‌ی عشقت را مشخص می‌کند! داشتم با خودم فکر می‌کردم که لنگ لنگان تا حرم آمدن، با سَر آمدن نیست... «عاشق با سَر می‌آید!» • ناگاه صدایی مرا به خودم آورد! یکی از دوستانم بود، گفت: از دور می‌دیدمت! خسته‌ای؟ سوالش مُهر تایید حرفهای من با خودم بود. چیزی نگفتم و باهم به سمت درب حرم رفتیم. • پشت ورودی چشمانم به پیرزنی افتاد که همه‌ی پنج‌شنبه‌ها بخاطر شلوغیِ حرم و رفت‌و‌آمدهایش پشت در می‌نشیند و با سماجت درخواست کمک می‌کند! اما هنوز یکساعتی تا اذان صبح مانده بود، او چگونه خودش را به اینجا رسانده بود؟ • با خودم گفتم: عشق تو به صاحبان این حرم، اگر به اندازه میزان اعتماد همین پیرزن به دستِ مردم بود، الآن پیش از او بدون هیچ احساس خستگی به این در رسیده بودی! «عاشق نمی‌گذارد خستگی‌اش را هیچ کس ببیند و بفهمد!» مخصوصاً اینکه معشوقش همیشه در نزدیک‌ترین حالتِ ممکن بدو، نظاره‌گرش باشد. √ خدا بیچاره‌ترمان کند به این خانه ... که همه‌ی چاره‌‌ها از همینجا شروع می‌شود! @ostad_shojae