☑️ شکایت از طلبکار به امام رضا(علیه‌السلام) 👈 نقل شده شخص محترمی به یکی از بستگان «ابورافع» بدهکار بود و چون وضع مالی خوبی نداشت و با فشار و اصرار طلبکار روبه‌رو بود و آبروی خود را در خطر می‌دید، قصد کرد که نزد امام رضا(علیه‌السلام) بیاید و حاجت خود را بیان کند. ✳️ او هنگامی که نزدیک خانه حضرت شد، امام از منزل بیرون آمده و سوار بر مرکب شده بود و قصد رفتن به جایی را داشت. وی می‌گوید: همین که چشمم به امام افتاد شرم و حیا مانع از عرض حاجت شد. اما حضرت مهربانانه به من نگاه کرد، لذا توانستم بگویم: «فلان فرد از من طلبی دارد و عرصه را بر من تنگ و مرا پیش مردم رسوا کرده است.» امام فرمود: همین جا باش تا برگردم. 🔶 او می‌گوید تا شب همان جا بودم، خواستم برگردم که دیدم حضرت آمد در حالی که نیازمندان بر سر راه ایشان نشسته بودند و حضرت به آنان صدقه می‌داد. امام داخل منزل شد و سپس بیرون آمد و مرا فراخواند و با هم به داخل خانه رفتیم و شروع به صحبت کردیم. ❇️ سخن که به پایان رسید، امام فرمودند: گمان نمی‌کنم افطار کرده باشی؟ عرض کردم: نه، به دستور ایشان برای من غذا آوردند و به خدمتکارشان هم گفتند که با من هم غذا شود. پس از صرف افطاری امام فرمود: تشک را بلند کن و هر چه زیر آن است بردار، من تشک را بلند کردم و اشرفی‌هایی را که در زیر آن بود، برداشتم. سپس به چند نفر از خدمتکاران‌شان دستور داد مرا تا خانه‌ام همراهی کنند. چون به خانه رسیدم دیدم 20 اشرفی است و بیش از مقدار بدهکاری من است. __________________ 📚 لینک مطلب: https://btid.org/fa/news/6433 📎 📎 📎 📎 پرسمان اعتقادی استاد محمدی 👇👇 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ♨️ @ostadmohamadi