💎 الان در دنیا موسساتی كاملاً خصوصی هستند كه بدون استفاده از بودجه ی دولتی، دایرهالمعارف تولید میكنند و سود میبرند. اما مساله صرفاً مدیریت نیست. اولا ًدایرهالمعارفی كه 200 سال سابقه دارد، حجم انبوهی از متون از قبل تولید شده دارد كه اطلاعات آن در چاپهای جدید صرفاً باید روزآمد (upgrade) شود. این با جامعهای كه تازه وارد میدان دایرهالمعارفنویسی شده و چنین اندوختهای را ندارد، متفاوت است. آن اندوخته هزینهها را بسیار كاهش میدهد. آنها اگر از اندوخته ی علمیخود استفاده كنند، به سرقت علمی متهم نمیشوند، اما ما اگر چنین كنیم، قطعاً مرتكب سرقت علمی میشویم. اگر هم بخواهیم تولید تازه داشته باشیم، بسیار پرهزینه است. ثانیاً حتی كار دایرهالمعارفهای غربی با در دست داشتن ذخیره چندین دههای و گاه چند سدهای، نیز پرهزینه است. یك محقق مدت طولانی كار میكند و حاصلش یك ستون مطلب میشود. حالا در نظر بگیرید برای نگارش یك كتاب چقدر زمان و هزینه باید صرف شود. در غرب این امر پذیرفته شده كه قیمت دایرهالمعارفها بالاست و این یك هنجار كامل شناخته شده و پذیرفته است. موسسه ی Brill در فروختن اسلامیكا (ترجمه ی انگلیسی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی) به بهای گران مشكلی ندارد. اما در كشور ما چنین نگاهی وجود ندارد و همه انتظار دارند كه قیمت پشت جلد پایین باشد و در خرید یك دایرهالمعارف چند جلدی، تخفیف فراوانی هم بگیرند. بنابراین این موانع استفاده كردن از بودجههای عمومی را اجتنابناپذیر میكند.
💎 در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی به طور تقریبی مخاطب ما پژوهشگران، دانشجویان و فارغالتحصیلان تحصیلات تكمیلی هستند كه چه در دانشگاه و چه در حوزه، در زمینه ی فرهنگ و تمدن ملل اسلامی مطالعه میكنند. البته مثلاً در دانشنامه ی ایران یا دانشنامه ی فرهنگ مردم ایران مخاطب فرق میكند. این هم ممكن است كسی كه در سطح كارشناسی جای دارد نیز از مقالات ما استفاده كند، اما شاید همه ی آنها برای او قابل استفاده نباشد.
💎 در یك مقطعی در كشور ما نیازی به این علم دایرهالمعارفی و علم درجه ی دوم یا علم دانشنامهای احساس شد و موجهایی پدید آمد. اوایل چنان كه گفتم خیلی با توفیق همراه نبود، اما به تدریج تبدیل به جریانهای ماندگاری برای نوشتن و تدوین دایرهالمعارف شد. ما در دستگاه آكادمیكمان با نقصی مواجه بودیم. علم جدید فارغ از ارزشداوری اگر اتوریته و انتساب به مراجع علمی و «ارسطو میگوید» را كنار گذاشته، به جایش «روش» (method) و طرز استدلال را گذاشته است. در فضای دانش غربی كه از ارسطو عبور میكنند بر پایه ی استدلال و متد حرف خودشان را میزنند. در كشور ما وقتی خواستیم از علم كلاسیك به علم مدرن عبور كنیم، دچار گسستی شدیم از اینجا مانده و از آنجا رانده. ما از سنت عبور كردیم. الان گوش جوانان ما دیگر به اتوریتههای گذشته بدهكار نیست. كاملاً نگاه انتقادی دارند. اما در عین حال اصلا تفكر نقاد و شیوههای استدلال در میان ما جایی باز نكرده است. در برنامههای دانشگاهی گاه در برخی رشتهها مباحث مربوط به متد یا به طور كلی مفقود است یا به صورت كاملاً صوری و حاشیهای است. این اثر خودش را در فضای دایرهالمعارف میگذارد. به نظر من آنچه به ما كمك میكند دایرهالمعارف با پتانسیلی كه شروع شد را زنده نگه داشت و ارتقا داد، توجه به ویژگیهای نسل دوم دایرهالمعارفها است. نخست اینكه باید دانش دانشنامهنگاری مدونی داشته باشیم. یعنی صرفاً به یك مولف یاد ندهیم كه مطالب صوری و ویرایشی را فرابگیرد. اینها حداقل است. باید به او یاد داد كه چگونه دایرهالمعارفی فكر كند و چگونه مقاله را تولید كند. منظور دیكته كردن نیست، بلكه آموزش ماهیگیری و روش و شیوه ی تفكر دایرهالمعارفی است. بعد از گذشته 150 سال از زمزمههای دایرهالمعارف در ایران و با داشتن دو نسل از استادان تراز اول دایرهالمعارفنویسی باید دانش مدونی از دستاوردهای ایشان اخذ كرد و آن را به دانش جهانی افزود. باید دانشنامهنویسی را به یك سنت آكادمیك و قابل آموزش بدل كنیم. این هم در زمان صرفهجویی میكند و هم گفتوگو را آسانتر میكند، زیرا معیارهایی برای تفاهم و همدلی میان اصحاب دایرهالمعارف ایجاد میكند. دوم اینكه در غرب دایرهالمعارفها دو مرحله را طی كردهاند و وارد مرحله ی سوم شدهاند. در مرحله ی اول گذشته نگر بودند، یعنی هر چه را میخواستند از افلاطون و ارسطو شروع میكردند و سیر تاریخیاش را تا زمان حال میگفتند و به زمان حال كه میرسیدند، همه خسته شده بودند! متاسفانه ما غالباً در این نگاه ماندهایم، یعنی هنوز هم دایرهالمعارفهای ما گذشتهنگر هستند. مرحله ی دوم نگاه به زمان حال است كه یا اصلاً به گذشته نمیپردازد یا به طور محدود این كار را میكند و اصل قضیه برایش زمان حال است.