🍃🌼بسم الله الرحمن الرحیم 🌼🍃
💠آنچه در این صوت می شنوید...
☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
♦️ برخی الفاظ از معنای کمّی به معنای کیفی منتقل شدهاند. ریشههای قرآنی «کبر»، «عرف» و «وجد» در اصل به معنی بزرگ شدناند، اما پس از انتقال به معنی دانستن هم به کار رفتهاند.
🔹 روش من معناشناسی تاریخی است. میخواهم نشان دهم که چگونه از افعال کمی، معنی کیفی مراد میشود و الگوهای انتقال افعال کمی به کیفی چگونه است.
✅ نتیجهای که من میخواهم بگیرم این است که وقتی زبان، معنایی را که داشته دوباره تولید میکند، معنای قبلی از بین رفته است. برخی کلمات در قرآن وقتی با این رویکرد مورد بررسی واقع میشوند معنای جدیدی خواهند یافت. بزرگ شدن، بلند شدن، اندازه گرفتن و شمردن در قرآن به معنی دانستن منتقل شدهاند.
♦️ در زبانهای دیگر از جمله انگلیسی هم از بزرگ شدن به معنای دانستن استفاده شده است، در قرآن ریشه «وجد» به معنای بزرگ شدن است که به معنای دانستن انتقال یافته است و ما هر دو صورت پیش و پس از انتقال را داریم. معنای پیش از انتقال در آیه ی ۳ سوره ی جن آمده است «وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا: و اين كه او پروردگار والاى ما همسر و فرزندى اختيار نكرده است».
🔹 اینجا جد از ریشه اصلی وجد است و به عظمت خدا اشاره دارد. معنای وجد به معنای یافتن مربوط به عربی پس از قرآن است و در عربی قرآنی، به معنای یافتن نبوده بلکه به معنی دانستن است. در آیه ی ۸ سوره ی جن «وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا: و ما بر آسمان دست يافتيم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهاى شهاب يافتيم» وجد به معنای دانستن است و معنای یافتن نمیدهد.
🔸 حروف اصلی «کبر» به معنای بزرگ است و در قرآن در برخی موارد این واژه به معنای «به ذهن آمدن» انتقال یافته شده است. در آیه ی «أَوْ خَلْقًا مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُم: ْ يا آفريدهاى از آنچه در خاطر شما بزرگ مىنمايد» (اسرا، ۵۷) کبر به معنی خطور به سینه و به ذهن آمدن است.
💠 الگوی دوم ساخته شدن دانستن از مفهوم بلندی است. این انتقال از آنجا ناشی میشود که شما در جای بلند اشراف یافته و به معرفت بیشتری میرسید. ریشه ی «طلع» به معنی بالا رفتن است، اما اطلع به معنای اطلاع یافتن و آگاه شده را داریم. هم صورت قبل از انتقال و هم صورت بعد از انتقال «طلع» را در قرآن داریم. ساخت بعدی از باب «عرف» است و معنای بلندی دارد و از این معنا به فعل عرف و معرفت منتقل شدهایم. در قرآن هم معنای قبل و هم بعد از انتقال را داریم.
♦️ عکس این فرایند هم صادق است و از وضعیت پایین آمدن به معنای ندانستن است. دیگر انتقال معنای بلندی به دانستن، از تسلط است.
🔸 مفهوم اندازهگرفتن نیز به معنای دانستن انتقال یافته است. ثقل در معنای دانستن در قرآن به کار رفته است. الثقلان در آیه ی «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَان:ِ اى جن و انس زودا كه به شما بپردازيم» به معنای جن و انس گفته میشود، در این جا معنای سنگینی نیست بلکه به ذی شعور بودن این دو اشاره میکند.
✅ بر اساس بازسازی که بنده انجام دادهام «وکل» به معنی دانستن و ماهر بودن است. صفت مشبهه اینجا یعنی ماهر و آگاه است و اگر ما به این معنی امروز میگیریم، به خاطر مهارت و آگاهی اوست. در آیهای «وکل» یعنی کسی که تقسیم و حساب را بلد است و به اندازه دلالت میکند.
🔹 ماده ی حسب نیز در اصل به معنای شمردن بوده که به معنای دانستن منتقل شده است.
❇️ ثنی نیز از معنای شمردن به دانستن انتقال یافته است. مثنا میتواند به معنی دو دو باشد اما از این ثنی هم گرفته شده که معنی شمردن است. گایگر معنای دوم مثنا را صورت معرب مشنای عبری میداند. این اشتباه زبانشناختی دارد، زیرا در وام گرفتن واژههای عبری در عربی، اگر واژهای «ش» داشته باشند به «س» تبدیل شده یا بیتغییر میماند. در مورد مثنی، وام گیری در کار نیست، بلکه ریشه مشترک عربی و عبری در سامی است. پیشنهاد من این بود که ریشه ی ثنی را در سامی شناسایی کنیم به معنی فکر کردن که مشنا در عبری است و در عربی مثنا ساخته میشود و به معنای تفکر و اندیشه خواهد بود. مثانی را در آیه ی ۸۷ سوره ی حجر «وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ: و به راستى به تو سبع المثانى [=سوره ی فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم» باید به این معنا گرفت که سبع نیز در این آیه صورتی انتقال یافته به معنای دانایی است.
🌷اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌷
🆔
@OstadPakatchi