عمل کرد بعد اومد خون مثبت مهدیار خون داد سینا وصل کرد بعد اومد همراه علی صالحی امیر علی :چی شد سینا :امیر علی دوام نیورد به آرزوش رسید 😭 گریه میکرد بعد مهدیار شوکه سرش گیج رفت نه علی سینا سرم زد بعد مراسم شد عسل :شوکه بودم عاطفه نگاهم به عکس بود علی داداش کاش نمیرفتی فاطمه خواهر مهرصاد:علی چرا رفتی : علی من بچه جوری بزرگ میکنم که مثل خودت باشه بعد مهدیار به مهدی گفت مهدی باید حبسی ببری که یادش نره مهدی داداش گریه نکن مهدیار نمیتونم رفت اداره با عرفان گریه میکرد مهدیار چرا گریه میکنی عرفان امیر رضا امیر علی علی در راه خدا شهید شد آرزوش بود که تو بخش عملیات باشه فکرش نمیکرد که علی تو معاونت بیفته و من فکرش نمیکردم که علی جلو یاسر من گیر بودم اونجوری بگه عرفان دودل بود که من امیر علی امیر رضا چی عسل عاطفه چی نگران این لحظه بود عرفان :میدونم مهدیار : باید ناراحت باشی ولی از یه طرف باید خوشحال باشی عرفان امیر علی چون علی به دآرزو ش رسید مگه نه امیر رضا سینا رسول :آره مهدیار چقدر وقت کائنات میگرفت عرفان : رسول میشه به آقا محمد بگی که کسی جای علی نیاره شده خودم سه شیفت وایمیستم رسول :نمیشه عرفان سینا :شیفت بیمارستان رو در نظر بگیر عرفان امیر علی خودم کارا علی میکنم رسول فقط نزار رسول :امیر علی آروم باش بعد فاطمه : رفتم بیمارستان پیش فرشته حسنی سنو کرد دید گفت خب فاطمه جان بچه ها دو قلو هست یکی دختر یکی پسر بعد فاطمه:مرسی رفت با برگه چادر سرش رفت خونه مادر علی بعد عاطفه :سلام فاطمه :سلام عاطفه بچه ها دو قلو شدن کاش علی بود خبر رو میگفتم عاطفه: گریه نکن فاطمه : عاطفه به عرفان امیر علی امیر رضا گفتم بعد چهلم علی در اومده بود عسل :,اسمش چی میزاری فاطمه: اسم پسر رو علی میزارم تا بودنش حس کنم عسل :نگو فاطمه: عاطفه :قشنگه اسم دومی چی فاطمه :عطرین عسل :قشنگ زیبا بعد رفت فعلا رفت خونه به خواهرش گفت به مهرصاد احسان گفت بعد رفت سر مزار علی با گلاب ریخت بعد دست کشید اسم علی نمایان شد گل گذاشت سلام علی خوبی نامه گذاشت نگا بچه ها دو قلو شدن اسم یکی علی میزارم تا بودنت حس کنم دومی دختر شد یادته میگفتی دختر دوست دارم اسمش خودت بگو بعد رفت خونه فیلم میدید خودش علی داخل فیلم فاطمه:علی چه اسمی دوست داری دختر یا پسر علی :فاطمه جان فرقی نداره ولی دختر دوست دارم اسم هم عرفانه 😍 فاطمه:آره فرناز قشنگه علی "ولی دختر شد عرفانه پسر شد عباس بعد قطع کرد گریه میکرد بعد نامه نگا میکرد بسم الله الرحمن الرحیم سلام فاطمه من اگه نبودم وصعت میکنم با مرد دیگه. نباش و تا ابد بمون بعد مراقب بچه باش بعد بچه ها به دنیا اومد بعد عرفان دو قلو. ها اورد چقدر جای علی خالیه امیر علی:آره داداش بعد بغل گرفت پسر رو محمد اومد سلام عرفان مبارکه عرفان:ممنون آقا ولی باید به علی میگفتین بعد اذان گفت بعد مهرصاد:آبجی اسمش چیه فاطمه:اولی اسمش عرفانه ست علی اسم عرفانه دوست داشت مهرصاد:واقعا عرفان :به منم میگفت دوست داشت این اسم رو دومی اسمش چیه زن داداش فاطمه:دومی اسمش علی گذاشتم برا که حس کنم بودنش رو امیر علی:آره بعد چشماش باز کرد علی :نگاه میکردم عرفانه چشمم باز کردم دیدم عرفان 😍 بعد حسنین اینا تبرکه گردنبند سنگ قبر قمر بنی هاشم ع هست انداخت عرفان چقدر علی شبیه علی خودمونه نه امیر علی:آره بعد رفتن بعد محمد عضو جدید داریم جلسه داریم عرفان رفت سر میز علی کارا میکرد چقدر جات خالیه بعد عرفان رفت سر مزار با امیر رضا امیر علی و یه کی اومد تازه اسمش علی رضا بود عرفان :علیرضا ایشون برادر بزرگ تر من هست که شهید شد بچه دو قلو داره علی رضا :عجب پس برادرش هستی عرفان :آره بعد امیر رضا ماجرا گفتم دختر بود امیر علی رفت سلام خوشگل نازنین :سلام عمو تیه امیر علی:برادرمه که شهید شد 🙂 رفت پیش امام حسین بعد نازنین:بفرمایید راستش برادر منم شهید شد سوریه مدافع حرم عمه سادات حضرت زینب( س )بود منم دستم رو قلبم میزارم حس میکنم نگام میکنه بعد عرفانه علی 14ساله شدن عرفانه :مامان بابا چرا نمیاد خونه فاطمه:عزیز من پدرت کارش تو اداره بود درست مثل عمو عرفان بعد تو ماموریت یکی مهدیار پسر عمو پدرت شهید شد عرفانه:چی مامان بعد یه دختر عارفه :بازی می‌کرد بعد فاطمه:آره اسمت پدرت گذاشت اسم برادرت هم من گذاشتم عکساش اوردم نگا دخترم نشون دادم این پدرت هست عرفانه نگا میکرد علی :آبجی بیا اومد چی شده مامان ایشون کی هست فاطمه:پدرته پسرم بپوش بریم پوشید لباس عارفه پوشوند عرفانه پوشید چادر سر کرد رفتن بعد عرفان سر مزار بود فاطمه:رسید سلام خوبین عرفان :سلام خوبی علی عارفه عرفانه:خوبم عمو رفت جلو گلاب ریخت فاطمه :ایشون پدرت بود عرفانه :واقعا من پدر داشتم چرا 14 سال نمیگفتی عرفان :قشنگم پدرت مثل برادرت علی باهوش بود عارفه 11 سال داشت عطرین 6 سال بود بعد سالگرد گرفتن بعد و پایان رسیدحکایت