•|
#شهید_روز 🌹
👤به روايت خود شهيد :
اميدي به زنده ماندن نداشتيم.
مرگ را ميديديم. بچهها توسط بيسيم شهادتنامه خود را ميگفتند و يك نفر پش بيسيم يادداشت ميكرد. صحنه خيلي دردناكي بود.
بچهها ميخواستند شليك كنند، گفتم: ما كه رفتني هستيم، حداقل بگذاريد چند تا از آنها را بزنيم، بعد بميريم. تانكها همه طرف را ميزدند و پيش ميآمدند.
با رسيدن آنها به فاصله صد و پنجاه متري دستور آتش دادم. چهار آرپيجي داشتيم. با بلند شدن از گودال، اولين تانك را بچهها زدند. دومي در حال عقبنشيني بود كه به ديوار يكي از منازل بندر برخورد كرد. جيپ فرماندهي پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. با مشاهده عقبنشيني تانك، بلند شدم و داد زدم: الله اكبر، الله اكبر... حمله كنيد؛ كه دشمن پا به فرار گذاشته بود...
🥀🌹🥀
❣️اینجا صحبت
#عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya