🔸ادامه 👇
❕از سوی دیگر ، روایات متعددی در مذمت معاویه و لعن و نفرین او ، توسط پیامبر گرامی ، در مجامع روایی اهلسنت موجود است .
👌عبد اللّه بن عمر، نقل مى كند كه ؛
«پيامبر خدا از راهى پست بالا آمد و ابو سفيان را كه سواره بود و معاويه و برادرش همراه او بودند يكى دهانه كش بود، و ديگرى ستورران، ديد و چون به آنها نظر افكند فرمود: خدايا ، دهانه كش و ستورران و سوار را لعنت كن». از عبد اللّه بن عمر پرسيديم: تو خودت از پيامبر خدا شنيدى؟ گفت: «آرى، اگر دروغ بگويم گوشم كر باد چنانكه ديدگانم كور.»
📚وقعه الصفین ص 220
❕طبرى در تاريخش چنين مى نويسد ؛
« پيامبر ابو سفيان را كه بر خرى سوار بود و معاويه دهانه آن را مى كشيد و پسرش يزيد، آن را مى راند، ديد و فرمود ؛ « خدا دهانه كش و سوار و ستورران را لعنت كند »
📚تاریخ طبری ج 10 ص 58
❕در نقل دیگر آمده است ؛
« ابو سفيان همراه معاويه آمد. رسول خدا فرمود: خدايا! آن جلوئى و دنباله روش را لعنت كن. خدايا! آن چموشك را بگير. پسر براء از پدرش (كه اين حديث را نقل مىكرده) مى پرسد: چموشك كيست؟ جواب مى دهد: معاويه »
📚وقعه الصفین ص 217
❕و فرمود ؛
«از اين راه مردى از امتم در مى رسد كه در رستاخيز در حالى كه دينى جز آئينم دارد برانگيخته مى شود.» و معاويه در رسيد »
📚تاریخ طبری ج 10 ص 58
❕و فرمود ؛
«معاويه در تابوتى از آتش در پائين ترين طبقه دوزخ است و از آنجا داد مى زند: اى خداى پر مهر! اى خداى نعمت بخش! اينك بدادم برس كه قبلا سرپيچى نمودم و از تبهكاران بودم».
📚تاریخ طبری ج 10 ص 58 _ لسان المیزان ج 1 ص 202
❕در نقل دیگر آمده است ؛
« پيامبر خدا، صداى دو مرد را شنيد كه آواز مى خوانند و مى گويند: یاورى كه همواره استخوانهايش آشكار بود فتنه جنگ و مرگ را از او دور نگاه داشت. پيامبر خدا پرسيد: «آن دو نفر كيستند؟». گفته شد: معاويه و عمرو بن عاص.
پس فرمود: «بار خدايا! آن دو را در فتنه، فرو غلتان و در آتش، رهايشان ساز».
📚المعجم الكبير ، ج 11 ص 32 _ مسند أبي يعلى ، ج 13 ص 429 _ لسان العرب ، ج 6 ص 100.
❕در نقل دیگر از ابن عباس آمده است ؛
« من در ميان كودكان، بازى مى كردم كه پيامبر خدا آمد. من پشت درى پنهان شدم. آن گاه پيامبر خدا آمد و دست برشانه من گذاشت و فرمود: «برو و معاويه را نزد من فرا خوان». من آمدم و گفتم: او غذا مى خورد. باز به من فرمود: «برو و معاويه را نزد من فرا خوان». من [دوباره] آمدم و گفتم: او غذا مى خورد. آن گاه فرمود: «خداوند، شكمش را سير نگرداند!»
📚صحيح مسلم: ج 4 ص 2010 _ اسد الغابة: ج 5 ص 202 _ مسند الطيالسي: ص 359 _ دلائل النبوّة ، بيهقي: ج 6 ص 243 _ تاريخ طبري: ج 10 ص 58، فتوح البلدان: ص 663
❕ابن کثیر می نویسد ؛
« معاويه پس از آن [نفرين]، سير نمى شد و اين حالت، در دوران حكومتش با وى همراه بود و گفته مى شد كه او روزانه، هفت بار غذاى گوشتى مى خورد و مى گفت: به خدا سوگند، سير نمى شوم؛ ولى خسته مى شوم »
📚 البداية والنهاية: ج 6 ص 169
❕و فرمود ؛
« هرگاه معاويه را بر منبر من ديديد، او را بكُشيد _ هرگاه معاويه را ديديد كه بر منبرم خطبه مى خوانَد، او را بكشيد _ هرگاه معاوية بن ابى سفيان را ديديد كه بر منبر من سخن مى رانَد، گردنش را بزنيد. »
📚تهذيب التهذيب: ج 1 ص 637 الرقم 1708 _ و ج 3 ص 71 الرقم 366 و ج 4 ص 346 الرقم 5956 _ تاريخ دمشق: ج 59 ص 157 _ سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 149 و ج 6 ص 105؛
❕بلاذری به نقل از ابو سعيد خُدْرى می نویسد ؛
« مردى از انصار مى خواست معاويه را بكُشد. به وى گفتيم: در حكومت عمر، شمشير مكش تا براى او نامه اى بنويسيم. [مرد] گفت: من خود از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: «هرگاه معاويه را ديديد كه بر اين چوبها (مِنبر) خطبه مى خوانَد، او را بكشيد». گفتند: ما هم شنيده ايم؛ ولى چنين كارى نمى كنيم تا براى عمر بنويسيم. آن گاه براى عمر، نامه نوشتند و او جواب نامه ايشان را نداد تا مُرد. »
📚انساب الاشراف ج 5 ص 136
❕آنچه گفتیم ، تنها اندکی از مطاعن و مذمت های معاویه بود که مورد نقل علمای اهلسنت قرار گرفته است و الا مطاعن آن ملعون فراتر از آن است که در یک یا چند پاسخ بخواهیم به آن بپردازیم .
#پرسمان_اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳
@p_eteghadi 🌳🍁