یه بار وقتی اومد خونه، داشت نفس نفس میزد گفتم: چرا با آسانسور نیومدی؟ گفت: وقتی رفتم سوار بشم دیدم دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم گفتم:خب صبر می کردی وقتی پیاده شدن میومدی گفت: بوی ادکلن این خانم ها تو فضای آسانسور پیچیده با پله راحت تر بودم و اذیت هم نمی شدم..‌. راوی: مادر شهید طرح شهید عباس دانشگر https://eitaa.com/tarh_shahid_abbasdaneshgar*