💠 ساده زیستی 🔹خاطره ای ازرئیس جمهور شهید محمدعلی رجایی ▫️با تاریک شدن هوا، سرما هم داشت از راه می‌رسید. محمدعلی بلند شد تا به چراغ نفت بریزد. پیت نفت خالی بود. محمدعلی آن را تکان داد و گفت: «یه چکه هم ندارد انگار.» عاتقه(همسر رجایی) مَنقَل را زیر کرسی گذاشت. گفت: «به قول خودتان، مگه مردم دارند که ما داشته باشیم؟» محمدعلی لبخندی زد و تلویزیون سیاه و سفیدی را که روی میز کهنه‌ای گذاشته بودند، روشن کرد. - راستی عاتقه! داداشت تلویزیونش را که نمی‌خواهند؟ عاتقه به اتاق دیگر رفته بود، از همان‌جا گفت: «نه هنوز، گفت تا وقتی که تلویزیون نخریده‌اید امانت باشد.» 📖 منبع: کتاب چراغ صبح(زندگی‌نامه‌ی داستانی شهید محمدعلی رجایی، فصل یازدهم، صفحه ۱۱۹) یاد ایّام ☫ @pahlavi1357 | آنچه باید بدانید 🌐کانال ما در پیام‌رسان های دیگر: 🔻در روبیکا https://rubika.ir/pahlavi1357 📡 مطالب‌مان را نشر دهید🇮🇷