بیرغبتی رضاپهلوی در دهه اول پس از انقلاب نسبت به سلطنت معلول چه عواملی بود؟
یکی از اقوام رضا پهلوی به نام احمدعلی انصاری...
پسرخاله فرح.
بله، آدم مذهبی و اهل نماز و اجتناب از کبائر بود و مدتهای طولانی امین و مشاور مالی رضا پهلوی بود. ببینید که از این بچه چه چیزهائی را تعریف کرده است. البته رضا پهلوی هم هرگز جوابش را نداده است. رضا پهلوی بچه عیاشی بود که پول کلان بادآوردهای به دستش رسیده بود و در محیط آزاد و مرفه امریکا بهترین زندگی را داشت و دلیلی نمیدید که پادشاه بشود و دنبال دردسر بگردد. ولی آن قدر دورش جمع شدند و بادش کردند تا بالاخره از دوره جوانی و خوشگذرانی که گذر کرد، تحت تأثیر یک عده چاپلوس که لابد او را اعلیحضرت خطاب کردند، باورش شد که میتواند در ایران مؤثر باشد. این اولین و بهترین حالت قضیه است. حالت دوم این است که آنجا امریکاست و CIA فعال است و همه آدمهائی را که که احتمال دارد روزی به دردش بخورند به کار میگیرد. منظورم از به دردبخور بودن این نیست که مثلاً امید دارد که رضا پهلوی به ایران برگردد، بلکه از او به عنوان یک عامل جنگ روانی و تبلیغاتی و اهرم فشار و امثالهم استفاده میکند. حالا تصورش را بکنید که CIA بتواند رضاپهلوی را آن قدر بزرگ کند که تبدیل به یک مسئله بشود. مگر چقدر میتواند از او برای اعمال فشار استفاده کند؟ ضمن اینکه مخالفان دیگر ایران بهقدری ضعیف و نحیف و فاقد پایگاه ملی و مردمی شدهاند که هیچ یک از آنها نتوانستند در طول این چهل سال خودی نشان بدهند. نه جبههملی، نه سازمان تروریستی مجاهدین که میدانید چقدر منفور مردم ایران است و CIA میداند که این سازمان و امثال آن اصلاً در ایران جایگاهی ندارند. همین طور چپها و کمونیستها نتوانستند در میان ملت ایران پایگاهی را به دست بیاورند. CIA در مقایسه با آنها تشخیص داده که باز وضع رضا پهلوی بهتر از آنهاست و حالا به عنوان اهرم فشار و جنگ روانی و با این امید که ممکن است روزی به دردی بخورد، او را به بازی گرفته است.