📌برشی از کتاب خاتون و قوماندان:
#کتاب
🔹خودم را درون خانه انداختم. هنوز پشتم را به ستون تکیه نداده بودم، که صدایم کردند و رفتم.درکوچه دوباره گرگها آمدند🐺.چشم هایم را بستم. دیگر بدون علیرضا این دنیا برایم گرگ شده بود💔.ذکرم شده بود یاعلی یاعلی،این هارا از من دورکن،خدایا کمکم کن🤲🏻
به توصیه مادرشهیدقاسمی دانا که گفت: وقتی خیلی سختت شد غسل صبرکن! سه بار غسل صبر کردم.
❣پیشنهاد میکنیم این خاطراتِ عاشقانه رو از دست ندین!
ازین کتاب خیلی درسها میشه گرفت:
🏅رشادت و قهرمانیها
🧕 ازخودگذشتگیها
🕊ساده زیستی
🤲🏻توکل و صبوری
❤️عاشقی و احترام
و...
📥لینک خرید کتاب:
https://b2n.ir/h45467
________________________________
✨کتابهای خوب میمانند✨