📌قیصر امینپور
یکی از پاتوقهای دوستداشتنیام در دوران دانشجویی، انجمن شاعران ایران بود. پنجشنبهها از امیرآباد شمالی تا قلهک چند خط اتوبوس عوض میکردم تا به آنجا برسم. بچههای شاعر میآمدند و قیصر امینپور، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملکیان، سهیل محمودی،... شعرها را نقد میکردند.
قیصر را غیر از این انجمن، در حوزه هنری، مسابقات دانشجویی و کلاسهای درسش در دانشکده ادبیات هم میدیدم. گاهگداری با مریم آریان میرفتم سر کلاسشان و کلاس که تمام میشد میایستادیم به شعر خواندن برای استاد. و چه قندی در دلم آب شد وقتی قیصر به تأیید بیتی سری تکان میداد و تحسین میکرد؛ مشخصاً برای این غزل:
وقتی به حیله رانده شود آدم از بهشت
من قانعم به دوزخ و میترسم از بهشت
و یک بار هم بهشان گفته بودم که میخواستم رشتهام را عوض کنم و از علوم سیاسی بیایم ادبیات اما نشد و او چیزی گفته بود در این مایهها که خوب شد نیامدی و این شعر سید حسن حسینی را خوانده بود برایم که:
«شاعری وارد دانشکده شد/
دم در
ذوق خود را به نگهبانی داد!»
اما دلم چیز دیگری میگفت و پس از سالها شد آنچه دوست داشتم بشود.
حالا امروز سهشنبه هشتِ هشت است و هفده سال از رفتنش گذشته. به قول خودش:
«سهشنبه؛ چرا تلخ و بیحوصله؟!
سهشنبه؛ چرا اینقدر فاصله؟!
سهشنبه؛ چه سنگین چه سرسخت؛ فرسخ به فرسخ!
سهشنبه خدا کوه را آفرید!»
✍️ کبری موسوی قهفرخی
https://t.me/mousavighahfarokhi
.