📜شعر عارفانه "صبحِ صــادق در میانِ یثرب و بطحـا دمیـد" همچو گُل خندان و خُرَّم جلوه کرد آن گل عِذار وز فروغِ مهــرِ رویش شد شکوفــا صـد بهـار بـر قـدومش باغ و بستــان و چمن آراستــه سـرو سَـر بَـر آسمــان سائیده جنب جویبار بست آذین از شعـــاعِ مِهـرِ رویش چون فلق سـَــر بَـرآورد از اُفـق آن رحمتِ پروردگــار صبحِ صــادق در میانِ یثرب و بَطحـا دمیـد صـــادقِ آلِ پیمبـر کـرد حمـدِ بی‌شمـــار گفت مِهــرِ هفتم است او زاسمـان مصطفـا آنکـه در دریای لُطفش خشـم می گیـرد قرار کاظـم است و از شکیبــایی او حیـران همه عالَمی حیران از آن حلم و از آن صبـر و وقـار چون وجــود او بُـوَد آئینــه نــورِ خـــدا علم و حلم و صبر و عفوِ حق اَزو شد آشکار آنکه از مِهـرِ رخش صبـحِ وجودِ ماسواست باب حاجات است در دنیـا و هم دار القـرار هـادیـا با چشـم دل رو از درِ باب المــراد لطف و عفو و رحمت حق را ببین در آن دیار    🌾هادی سلطانی شیرازی🌾 📚کانال پند عارفانه (شعر، نصایح، ادعیه) @pand_arefaneh 🌹