هوالمتین برای ق ا س م س ل ی م ا ن ی او می‌دانست که درسِ‌عشق را نمی‌توان در دفتر یافت، پس اوراق بِشُست و دل به‌دریا زد و کوی‌به‌کوی به‌دنبال مرگِ‌خونین خود به‌راه افتاد. او با خطِّ‌خون جوهر شهادت را بر آخرین برگ از دفترِ عمر خویش کشید و با گوهرِ زلال خویش پای آن‌را امضاء کرد‌. مگر می‌توان اورا مثل خمینی دوست نداشت؟ او که با تیغِ‌ابرویش تیرِآتش بر جان‌مان می‌‌انداخت و ابهت خمینی را یادآور می‌شد؛ و من چقدر دلتنگ نگاه پدرانه‌ی او هستم. چطور دلتنگ او نباشم؟ وقتی ظلم، ازل تا به ابدمان را غرق در خود کرده بود، او از کران تا به‌کران فرصت درویشی می‌جست و در دلها بذر محبت می‌کاشت و عشق درو می‌کرد. مگر می‌شود دلتنگ او نشد؟ او که دامن‌کشان رفت و مارا یتیم کرد، و فقط تکه‌های بدنش به خیمه بازگشت. من اورا دوست می‌دارم، البته نه فقط من؛ همه اورا دوست داشتند و دارند. چب‌وراست، سیاه‌و‌سفید، بچه‌‌ی‌بالای شهر و پایین‌شهر، مذهبی‌وغیرمذهبی، همه و همه. او نیز همه‌‌را دوست داشت، حتی دشمنش! و اینجا دقیقا نقطه‌ی آغاز ترس من است که مبادا عزیزمان از قاتل خویش، آن قمارباز احمق هم شفاعت بکند، بعید هم نیست! او آسایش دوگیتی را در مروت با دوست و دشمن می‌دید. اصلا دوست و دشمن را من می‌گویم، او زلالی دل را با این دوگانه‌های فریبنده آلوده نمی‌کرد و همه‌ی را بنده‌ی حق می‌دانست و با فطرتشان به‌آنها محبت می‌کرد. و خوشا به‌حال او و خاک برسر ما که چه آسان اورا از دست دادیم‌. ما نه یک تن را، بلکه تمامیت‌مان را از دست دادیم، ما قلبمان را از دست دادیم. مایی که هروقت نا‌امید می‌شدیم اورا می‌دیدیم و آرام می‌شدیم، هروقت دلمان می‌گرفت با لبخند او شاد می‌شدیم، و هروقت می‌ترسیدیم به گرمی آغوش او پناه می‌بردیم و طعم شیرین امنیت را می‌چشیدیم. چه ضمیر زلالی داشت. انگار آسمان سالها می‌شد که منتظر آغوشش بود، آغوشی که تمامی زمین را در دل خود جای داده بود، و انگار این دلتنگی او بود که اورا راهی آسمانش کرد. آسمانی که چهل‌واندی سال در جست‌و‌جوی آن با سلاح اشک روبه‌روی خصم ایستاد و خم به‌ابرو نیاورد. آری سلاح او اشک بود و اشک بود و اشک. من از اعماق وجودم قدردان پیکر اربن‌اربای او هستم و با آرزوی شفاعتش در روز محشر، غم عمر باقی‌مانده‌ی بی‌او را تحمل می‌کنم‌. من به امید آغوش او دل به‌خاک خواهم سپرد، و من به‌امید بوسه از دستان علمداری‌اش بوسه بر کفن خواهم زد. امیرحسن‌اوصالی سالگرد شهادت سردار @paragraph_osali